روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

خاطرات سازمانی من: فراموش می شوی

دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۵ ق.ظ

سنش بالاتر از بقیه آدمهای مجموعه بود؛ در شِرُف بازنشستگی.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۷ تیر ۹۸ ، ۰۹:۵۵
علیرضا داداشی

مشتریان ناراضی

شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ق.ظ

در کتاب «مشتری بی صدا؛ چرا مشتریان ما را ترک می کنند؟»  آمده است:

 

مشتریان ناراضی، همیشه شکایت نمی کنند؛ اغلب ما را ترک می کنند.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۸ ، ۱۱:۴۴
علیرضا داداشی

من رزومه ات هستم!

چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

یکی از موضوعات عجیب در سرزمین نازنین ما اینه که بعضی از  آدمها دوست دارند داشته های دیگران رو متعلق به خودشون بدونند.

مادرم  از قول این آدمها می گه: «مالِ خودم، مالِ خودم؛ مالِ مردم هم، مالِ خودم.»

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۵:۲۴
علیرضا داداشی

تغییر مسیر: من مصلح نیستم.

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۸ ق.ظ

سلام.

 

انگار حرفهایی که از جنس صحبتهای خصوصی  هستند را ناخواسته با سلام شروع می کنم.

 

این یک اقرارنامه است که شاید اصلا آن را نخوانید، ولی به سبب اهمیتی که برای خودم دارد و لازم است مدنظر داشته باشم، آن را می نویسم.

 

بعد از نوشتن پست دیشب با نام «دندان پیش یا دندان آسیا؟ مساله این است.» حال خودم خیلی بد شد.

حذفش کردم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۸ ، ۱۱:۳۸
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: تعمیرکار حرفه ای

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۳۶ ب.ظ

یک عده بودیم که همگی با مدرک دانشگاهی و سابقه ی کاری مرتبط وارد سازمانی شده بودیم که خیلی سال بود استخدام گروهی نداشت و از طرفی دیگر هم مدارک تحصیلی کارکنان ِ پیش از ما، اغلب غیر دانشگاهی بود.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۶
علیرضا داداشی

شاید وقتی دیگر

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ب.ظ

میز غذاخوری را گذاشته بودند گوشه ی سالن، صندلی های آن را هم در کنار مبل های تشریفاتی و مبل های راحتی، یکی یکی در کنار هم دیگر  دورتا دور سالن پذیرایی چیده بودند. درست شبیه اتاق انتظار درمانگاه ها یا سالن انتظار دفاتر کاریابی که افراد یا روی آنها مشغول فرم پر کردن هستند یا کلافه و عصبی فرمهای تکمیل شده شان را در دست گرفته اند تا صدایشان بزنند و وارد اتاق مصاحبه بشوند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۳
علیرضا داداشی

تواضع و تفاخر

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۱۳ ب.ظ

مدتی است فکرم به موضوعی مشغول شده که الان تصمیم دارم اینجا بنویسم.

تواضع کردن از سوی هر کسی شایسته و پسندیده نیست.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۱۳
علیرضا داداشی