روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

پایتخت، بدی های پنهان پشت حواشی

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۰۴ ب.ظ

سریال پایتخت که گویا به هر زور و ضربی از پربیننده ترین سریالهای یک دهه ی اخیر تلویزیون دولتی ایران است، بدی هایی دارد که هر بار کسی قصد طرح آنها را داشته، پشت حواشی مورد علاقه و بعضاً خود ساخته ی عوامل، از جمله خود محسن تنابنده به محاق رفته و تقریبا از دید عمومی جامعه افتاده.

 

پرداختن به حواشی جالب توجه، هم فرصت طرح هر گونه ایرادی از این نوع که خواهم نوشت را می گیرد، هم به پررنگ تر شدن سریال در دید عموم کمک می کند و هم به تبع آن کمکی به پربیننده شدن آن می کند.

ایرادات به محاق رفته بسیار مهم تر از حذف فلان سکانس مربوط به شوخی و نقد فلان چهره ی سیاسی است ولی سازندگان سریال به خصوص محسن تنابنده که به گفته ی کارگردان مغز متفکر سریال است، با کمک بعضی عوامل دیگر از جمله بازیگران به پررنگ تر کردن آن بخشهای حذف شده و طبیعتا از دست رفتن فرصت هر نقدی از نوع دیگر اهتمام وبژه ای دارند و تا کنون موفق هم عمل کرده اند.

 

برخی از این ایرادات:

 

1- شخصیت نقی معمولی، یک شخص علاف، بی خاصیت، مسئولیت گریز، ترسو، پرمدعا، هوچی گر و خودبزرگ بین است که هر وقت قرار بر انجام کاری و پذیرش خطری است، پشت دیگران پنهان می شود و هر وقت موقع بهره بردن از امکانی است، بیشترین ادعا را دارد.

 

در تربیت کودکان نقشی جز تخریب زحمات همسرش ندارد، در خطاب قرار دادن آدمها همه را با تمسخر و تحقیر مورد خطاب قرار می دهد و به خودش که می رسد، مانند قهرمان ها و سوپر استارها از خودش یاد می کند. در این خصوص همین کافی که مثلا، نماینده ی شهر در مجلس فردی بی ادعا و خاکی و ساده زیست است، ولی نقی که با رانت و شاید دغل بازی راننده ی او شده در هر موقعیت خاص و یا عادی ای به محض اینکه بشود ماهی ای بگیرد، با ذکر این نکته که من یک آدم مجلسی هستم، بهارستان می روم، استندبای (آفیش) حاجی هستم و ...، هر گونه بهره برداری منفعت طلبانه ای را از این موقعیت به نفع خودش می برد.

 

آدمی صاحب این ویژگی های ناشایست رفتاری، روانی و اجتماعی، امروز یکی از پرطرفدارترین و شاید محبوب ترین شخصیتهای یک دهه ی اخیر است و این یعنی نگران تربیت فرزندان خود باشید. چرا که هیچ وقت به شکل تاثیرگذار بر ناشایست بودن ویژگیهای این شخصیت که تعدادی از آنها را بالا آوردیم، اشاره نشده و رسانه ی ملی ما قرار است او را با پخش مکرر سریال همچنان در معرض و مرکز توجه فرزندان این سرزمین در دوره ی سنی تربیت پذیری قرار دهد.

 

تقریبا روزی نیست که یکی از شبکه های رسانه ی ملی در حال پخش بخشی یا فصلی از این سریال نباشد. اصلا زمان بندی شبکه ها به گونه ای است که پیش از آغاز هر فصل تازه، تمام قسمتهای فصول قبل از اول تا ماقبل آخر به ترتیب دست کم در یکی از شبکه ها تکرار می شود تا برسیم به شروع فصل تازه.

 

همین جا این را عرض کنم که بد نیست ببینیم این تکرارها در جلب طرفداران بیشتر نقش داشته یا طرفداری و علاقه ی بینندگان رسانه را به این نتیجه رسانده که تکرار پشت تکرار داشته باشد. (آمارهای مننتشره ی صدا و سیما به هیچ وجه منبع معتبری برای سنجش علاقه ی مخاطبان نیست چرا که خودش نظر سنجی می کند، خودش هم منتشر می کند. و این یعنی نظرسنجی بی ارزش.)

 

2- شخصیتهای این سریال به جز هما (همسر نقی معمولی) که تقریبا هیچ شناختی هم از او و خانواده ای که در آن تربیت یافته نداریم، همه تقریبا تمام مدت در حال تمسخر و توهین به همدیگر و حتی غریبه ها هستند. هیچ وقت نمی بینیم که از کسی چه در خانواده، چه در اهالی فامیل و شهر و حتی در میان آدمهایی که فقط اسمشان را می شنویم یا درگذشته اند یا به هر دلیل حضور ندارند، به خوبی یاد شود. از هر کسی سخن می گویند، سراپا ایراد است. یا پولشان را خورده، یا سوتی های وحشتناک داده ، یا ....

 

عجیب هم نیست، در عالم واقع هم آدمهایی که خودشان سراپا ایراد هستند، مرتبا در حال ایراد گرفتن و برجسته کردن نواقص دیگران هستند. ولی نکته ی مهم این است که این ویژگی ها و رفتارها مطلقا در این سریال از طرف هیچکس به عنوان یک ایراد و رفتار زشت و خصلت ناپسند مطرح و معرفی نشده و نمی شود.

حتی هما که به دلیل تفاوتهای اخلاقی و رفتاری می تواند برجسته کننده ی این ایرادات باشد، آن گونه که می بینیم، به مرور تن به پذیرش همه ی بدی های این خانواده داده است.

 

پس باز خانواده ها هستند و انبوهی از رفتارهای ناشایست که دارد در قالب بامزه بازی و خنده، در تکرار مکررات، به خورد فرزندانشان داده می شود.

 

3- در فصل پنجم، جایی داخل بالن، برای ابراز مخالفت با پیشنهاد رحمت برای ازدواج دوقلوهای هما و نقی با برادران دوقلوی خودش این فرصت فراهم است که مخالفت با موضوع منفور «کودک همسری» مطرح شود و انصافا هم این کار صورت می گیرد. ولی کسی نپرسید که چگونه به این نتیجه رسیده اند که برای طرح این موضوع، باید با لگدهای پشت سر هم به سر و صورت رحمت بکوبند. وقتی افراد خانواده در سنین مختلف در کنار هم نشسته اند تا یک سریال خانوادگی ببینند، چنین رفتاری چه تاثیر مخربی بر شکل گیری جایگاه افراد خانواده نزد کودکان خواهد داشت.

البته این ادعای احتمالی که رحمت خانواده نقی و ارسطو نیست اینجا مشکلی را حل نمی کند. به هر حال چندین فصل است که در تک تک مناسبات و برنامه ها و مراسم حتی خانوادگی و خصوصی این خانواده، رحمت حضوری مشهود و پررنگ دارد به ویژه که در دو فصل اخیر قصد نزدیکتر شدن هم داشته است. پس رحمت عضوی از این خانواده است. آن وقت، ما در کنار کودکمان ناظر این موضوع هستیم که فردی با لگد به شکل مکرر به سر و صورت فردی دیگر می کوبد که به او بگوید به نظر من تو اشتباه می کنی.

اگر می فرمودند قصد نمایش «کشتی کچ» دارند، حتما شبکه را عوض می کردیم.

 

4- در خانواده ای که هیچ کس خودش را ملزم به احترام گذاشتن به دیگر افراد از دور و نزدیک و زنده و مرده نمی داند، تکلیف فرزندان خانواده هم معلوم است:

 

- بهتاش، بدون اشاره به زشتی رفتارش، همه را با نام کوچک صدا می زند. با هر کس به هر شکلی بخواهد و مناسب تشخیص بدهد قرار می گذارد، تماس می گیرد، دروغ می گوید، توهین می کند، دزدی می کند، هر کجا بخواهد تا هر ساعتی از روز می خوابد . خواب هم که نه، دراز می کشد درست در میانه ی جمع و میانه ی خانه و هتل و هر ساعتی از شبانه روز.

 

- بهتاش جلوی چشم بینندگان در فرودگاه به جان پدرش می افتد و او را و همه ی افراد دیگر را کتک می زند. چه تصاویر درست و مطلوب و واقعی ای از رابطه ی پدر و فرزندی نشان داده می شود!

درست است که در اینها خواب نقی است ولی به هر حال به وسیله بچه ها در کنار خانواده دیده می شود و این یعنی قبح چنین ماجرا و چنین رفتاری از دید سازندگان سریال ریخته یا قرار است به مرور ریخته شود.

 

- بهروز، بچه ی هفت هشت ساله فهیمه، از اعتیاد دیگران با خبر است.

 

- همین بچه ی هفت هشت ساله، در بخشی دیگر به جان همان رحمت بی نوای کتک خوری می افتد که همسن پدر اوست و اتفاقا قرار بوده با مادرش هم ازدواج کند. این کودک، مردی را که همسن پدر اوست به زمین می زند زیر مشت و لگد می گیرد و خون را از سر و صورتش روان می سازد. و مادر بدون اینکه این بچه را سرزنش یا تنبیه کند ، می رود از رحمت پیگیر دلیل رفتارش بشود. این یعنی بهروز حق داشته چنینی رفتاری با بزرگتر از خودش بکند. تازه شاید نشانه ی غیرت او هم باشد که روی پدر و مادرش تعصب دارد.

آفرین به این بچه! آفرین به این سریال خانوادگی! به به!

 

شاید در پاسخ به این ایرادات، تیم سازنده مدعی شوند که اینها رفتارهای باب شده جامعه ی حال حاضر ماست و این سریال اتفاقا به خاطر نشان دادن زندگی واقعی مردم چنین پربیننده شده است. جوانها و کودکها و آدم بزرگهای جامعه ی ما همینند و ما واقعیت را نشان داده ایم.

 

ولی این عذر بدتر از گناه مطلقا درست نیست.

 

اولاً، اگر روابط خانوادگی در خانواده هایی که من می شناسم این گونه بود، کوچکترین ایرادی نمی گرفتم. ولی نگران تاثیرات رسانه روی فرزندان خودم و اطرافیانم هستم. پس باید بگویند منظورشان از جامعه ی ما، خانواده های خودشان است یا اغلب خانواده ها. نویسنده ی این مطلب از آن سوی مرزهای ناشناخته نیامده، ولی چنین روابطی را در این شکل فراگیر ندیده است.

 

ثانیاً، به فرض که اینها واقعیت جامعه ای باشد، آیا وقتی این ها در قالب یک سریال خانوادگی - پرطرفدار - از یک تلویزیون ملی نشان داده می شود، نباید در جایی از داستان  دست کم از سوی چهره ای مقبول - مثلا هما - اشتباه بودن این رفتارها و غیر اخلاقی بودن این اعمال به کسانی که مرتکبش می شوند، تذکر داده شود تا قبح این رفتارهای ناشایست نریزد؟

 

- چه کسی بهتاش و برادران رحمت را بابت دزدی شان پیش از بخشیدن، تنبیه کرد؟ هیچ کس.

- چه کسی بهروز را بابت بی شرمی اش در رفتار با مردی چهل ساله سرزنش کرد؟ هیچ کس. تازه مادرش رفت با رحمت دعوا کند.

- چه کسی این همه خودپسندی و بی خاصیتی و منفعت طلبی و سوء استفاده های نقی - حتی از جنازه ی پدرش - را تقبیح کرد؟ هیچ کس.

- چه کسی به خودش یا دیگران تذکر داده که 6 فصل و 10 سال است که دارید مرتب آدمها را قضاوت می کنید. عمدتا هم اشتباه کرده اید ولی هیچگاه نه دست برداشته اید، نه عذرخواهی کرده اید؟ هیچ کس.

 

این موارد، تنها بخشی از موارد است.

 

نهایتاً:

من شخصا بابت موفقیت هر کس در حوزه ی تخصصی اش خوشحال می شوم ولی نه به هر قیمتی. به همین دلیل، نمی توانم نسبت به لطماتی که این مجموعه دارد به حوزه ی فرهنگ عمومی وارد می کند حساس نباشم.

 

برای سازندگان این مجموعه آرزوی موفقیت می نمایم ولی همچنان منتظر پاسخ سوالاتم هستم. سوالاتی که در قالب یک سوال این طور خلاصه اش می کنم:

اگر در تمام دقایق پخش این سریال برای یادآوری نادرستی رفتارها و گفتارهای افراد سریال در کنار فرزندانم نباشم، چگونه مطمئن باشم که دچار مشکل نخواهد شد؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۰۹

نظرات  (۱)

سلام جناب داداشی
( عرض ارادت . همین جا باید بگم چیزهایی که مینویسم صرفا نظرشخی خودمه . ممکنه ایراد داشته باشه و در واقعیت خلافش ثابت شده باشه و من ازش اطلاعی نداشته باشم . پس فعلا اینطور نتیجه میگیرم و استدلال میکنم )
متن ( و در حقیقت نقد) طولانی تون رو درمورد سریال پایتخت خوندم . این سریال چندان بی ایراد نیست و خیلی جاها میتونست بهتر کار کنه( مورد شماره 3 که خودتون اشاره کردید) اما به نظر من در بیشتر مواردی که شما نوشتید نمیشه بهش ایراد گرفت .
در سریال پایتخت ما با یه داستان طنز روبرو هستیم ، پس نباید با یه چارچوب منطقی بهش نگاه کنیم . بعبارتی هرچیزی برای خودش قواعدی داره و بقولی در یک زمین بازی داره انجام میشه ، پس نقدی میتونه درست باشه که میگه طی این چارچوب چرا خوب کار نکرده ؟ چرا توی این زمین بازی خوب بازی نکرده و میتونست بهتر بازی کنه و در مورد سریال میگه : چرا طنز رو اینقدر سخیف اجرا کرده ؟ چرا سریال از حالت طنز و خنده به لوده بازی و مسخره بازی رفته ؟ چرا به سمت تمسخر یه قوم خاص کشورمون رفته ؟ ( این نقدی هست که خودم به سریال دارم و جدا از جنبه مردم عزیزمازندران هست )
مثل این میمونه که یه کارشناس فوتبال در مورد فوتبال آمریکایی نقد بنویسه ! خب معلومه مینویسه که این بازی خشنه . چرا این موارد رعایت نمیشه . بجزاینکه احتمال آسیب بازیکن ها هست ممکنه یه فرد کم سن راگبی و فوتبال رو قاطی کنه و ....
فکر میکنم در حالت کلی طنز اونجا اتفاق میوفته که یه عدم تقارنی رو ما حس میکنیم :
یه آدمی فوق ادعاس ولی وقتی میگن بیا وسط از زیرکار درمیره(نقی) ، یه آدمی خوشقلبه و سوتی میده (ارسطو) یه آدمی که به ظاهر خیلی ساده است الکی پیشرفت میکنه ( جوادرضویان پاورچین) ، یه دکتری که عالمه و باید بفکر مردم باشه بفکر جیب خودشه ( مهران مدیری درحاشیه یک) . یه آخوندی که باید به فکرآخرت باشه کارهای دیگه میگه ( رضا مارمولک) . یه آدمی که می ترسه تا بعد از خط مقدم میره ( لیلی با من است ) و ....
خیلی وقتا در یه داستان طنز آدمهای بد به سزای اعمالشون میرسن اما توی قسمت اخر یه جوری ردیف میشه که عاشق به معشوق برسه . و خیلی وقتا هم یه جاهایی ناتمام میمونه چون قرار نیست همه چی منطقی و عادلانه باشه. ما از قسمت اول میدونیم نقی آدم خالی بندیه . ارسطو آدم عاطفی و بشدت ازدواجیه . میدونیم فرهاد و داوود سریال پاورچین زیرآب همیدیگرو توی ادازه میزنن . از اون جالب تر پاچه خوری اداره جات رو با طنز نشون میده .
اصلا طنز اومده که یه کم از جدی بودن زندگی کم کنه ، اومده که گاهی منطقی زندگی کردن رو بیخیال شیم و باهاش متعادل زندگی کنیم . فکر میکنم بچه ها هم فرق شوخی و جدی رو تا حدودی میتونن بفهمن. شاید لازم به تذکر باشه که فلان اصطلاح توی جمع خوب نیست گفته بشه ولی یه تذکره و یه فعالیتی بوده که متوقف شده . نه یک رفتار یا عادت و کاراکترشخصیتی

پاسخ:
سلام.
ممنون از اینکه نظرتون رو نوشتید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی