روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

خاطرات سازمانی من- تجربه ی بازنشستگی

سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۲۸ ق.ظ

وارد اداره شدم.

 

به روال جاری هر روزه، کامپیوترم را روشن کردم ولی سیستم بالا نیومد.

نام کاربری و کلمه عبور را می زدم ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد.

 

ترفندهای مختلفی را که مخصوص این مواقع است به کار بردم ولی فایده ای نداشت.

 

با رابط انفورماتیک اداره تماس گرفتم.

 

او هم راه به جایی نمی برد. به ناچار با مرکز انفورماتیک سازمان تماس گرفت.

هر چه مشخصات از من می داد، پیدا نمی شد.

 

اصلا از اساس منکر وجود کاربری با مشخصات من شدند.

نه کاربری با نام علیرضا داداشی وجود داشت، نه هیچ کس دیگری با این شماره پرسنلی.

 

نتیجه پیگیری ها این شد:

علیرضا داداشی بازنشسته شده، ما هم از لیست کاربران سازمان خارجش کرده ایم.

 

 

با این که نمی توانست درست باشد، ولی احساس عجیبی بهم دست داد.

 

به هیچ چیزی دسترسی نداشتم، نه شبکه، نه اتوماسیون اداری، نه اینترنت، نه ... نه ...

 

اتفاق عجیبی بود. اتفاقی که بالاخره یک روز باید تحقق پیدا می کرد را داشتم جلوتر تجربه می کردم.

یک جور بازنشستگی پیش از موعد.

 

بعدا معلوم شد که کارمند دیگری با نامی مشابه در بخش دیگری از سازمان بازنشسته شده که من اصلا او را نمی شناختم.

بچه های واحد انفورماتیک اشتباها مرا از لیست کاربران حذف کرده بودند.

 

دو سه ساعتی طول کشید تا اصلاحات انجام شوند و دوباره صاحب سیستم و شبکه و  بقیه ی چیزها بشوم.

 

 این دو سه ساعت خیلی خاص بود.

 

بعد از سالها، داشتم  روزی را تجربه می کردم که کاری برای انجام نداشتم.

استرس نداشتم و نگران هم نبودم.

 

رفتم روی مبل های مخصوص میهمانان نشستم و دستم را روی لبه پشتی اش گذاشتم . احساس سبکی خاصی داشتم. 

 

به خودم که آمدم متوجه شدم، به خواب رفته ام.

 

این احساس سبکی می باید خوب بود ولی دوستش نداشتم.

 

تعطیل بودن و بی کار بودن حسرت آدمهای زیادی در سازمان بود. بعضی ها در روزهای عادی هم که در سازمان هستند بی کاری را انتخاب می کنند.

 

ولی من علی رغم احساس سبکی که گفتم، این وضعیت را دوست نداشتم.

احساس به درد نخور و بی خاصیت بودن می کردم.

 

مجموعه ی تجربیات دو سه ساعته ی من که آمیخته ای از سبکباری و آن حس به درد نخور بودن بود، تلنگر خوبی بهم زد.

 

اینکه قبل از فرارسیدن زمانی که این اتفاق نه به اشتباه که واقعا رخ بدهد، راهی برای جلوگیری از آن پیدا کنم.

 

باید قبل از فرا رسیدن زمان بازنشستگی، شرایط را مدیریت می کردم و کار و کسبی برای خودم ردیف می کردم که این حس بد به درد نخور بودن را تجربه نکنم.

 

تجربه ی عجیبی بود: مثل یک رویا، مثل یک فیلم پیش گویانه، مثل یک فیلم از زندگی واقعی کسی در وضعیت مشابه من، فقط چند سال جلوتر.

 

بگذریم.

 

اگر قرار است در سازمانی به عنوان یک کارمند شاغل باشیم، بهترین راه برای پیش گیری از وقوع این وضعیت، راه اندازی کار و کسب شخصی است.

 

نکته ی مهم این است که سالها قبل از رسیدن موعد بازنشستگی آغاز کنیم تا وقتی موعدش می رسد، کار جا افتاده باشد و سر و شکل گرفته باشد و حسابی مشغول مان کرده باشد که به اندازه ی کافی درگیر کار شده باشیم. 

 

این یک توصیه ی جدی است؛ البته اگر مثل من فکر می کنید و نگاه تان به بازنشستگی، شبیه نگاه من است.

 

 

 

 

نظرات  (۱)

بلد نبودید اون 2-3 ساعت با زندگی کردن یا کتاب خوندن یا هر کار دیگری، احساس بیهودگی نکنید؟ اون ساعتها، باید حتماً کامپیوتر روشن باشه و کارمندی کنید؟

پاسخ:
سلام.

فکر نکنید هیچ کار دیگه ای نمی کردم. 
پروژه رو هوا رفته دوستانم در واحدی دیگه رو سر و سامان دادم.
وقت می شد کتاب هم می خوندم، همیشه اقلا یه دونه تو کیفم هست و یه ده تایی هم تو قفسه ی اتاق.
حس بعد از شنیدن جمله ی ... بازنشسته شده و حدفش کرده ایم، حالی رو ایجاد کرد که تو متن بالا نوشته ام.

راستی برای بعد از بازنشستگی هم  دوست ندارم فقط کتاب بخونم. همون حال بد رو ایجاد می کنه.
کتاب خوندن وسیله پر کردن اوقات فراغت نیست.

ارادتمندم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی