روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

بی فایده ترین چیز

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۱ ق.ظ
 
- ساعت ۱:۱٠ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ۱٠ آذر ۱۳٩٥
 
 

جمله ی معروفی منسوب به پدر مدیریت نوین «پیتر فردیناند دراکر» هست که خیلی جای تامل  دارد:

 

«هیچ چیز بی فایده تر از این نیست که کاری را که از ابتدا می شد انجام ندهیم، با بیشترین کارآیی انجام دهیم.»

راستش منبع این سخن او را نمی دانم ولی حتی اگر این جمله متعلق به او نباشد، باز هم جمله ی عمیقی است که شاید مفهوم با اهمیتش لابلای جملات فراوانی که در و دیوار سایت ها را پر کرده گم شده یا شاید هم به واسطه ی ظاهر ساده ای که دارد، مغفول واقع گردیده.

اگر با دقت  و توجه جزیی نگر به اطراف مان نگاه کنیم، شاید حتی در برنامه های روزمره ی خود من هم، از این دست اقدامات  زیاد دیده می شود.

از خودم بگویم:

 

مثلا، من می توانستم از ابتدا کارمند نباشم.

کارمندی، نمونه ی بارز کارهایی است که می شود اصلا از ابتدا انجام شان نداد و انجام دادن و ندادن شان توفیری نمی کند ولی عمدتا از صبح اول وقت تا پایان ساعت کاری مجبور به انجام شان هستی.

بدتر این که وقتی از این کارها فارغ می شوی، حدود سی سال  از پر انرزی ترین سالهای عمرت را حرام کرده ای و حالا بدون اینکه نشان چندانی از آن همه انرژی باقی مانده باشد، تازه ممکن است بخواهی به کار دیگری که احتمالا مفیدتر خواهد بود و احتمالا انجام دادنش با انجام ندادنش فرق خواهد داشت، بپردازی.

اما کو توان؟ کو انگیزه؟

من از ابتدا باید تمام توانم را مصروف کار علمی و پژوهشی می کردم.

این گونه، هم برای خودم لذت بخش تر بود و هم - با شناختی که از خودم دارم- تلاشم برای تغییر دنیا به دنیایی بهتر از آنچه که تحویل گرفته ام، جواب می داد؛چقدرش را نمی دانم ولی حتم دارم که بی تاثیر نبود.

من طی سالهای گذشته توانسته ام قید خیلی از علائق شخصی ام را بزنم: موسیقی، سینما، انجام کار هنری، پست و مقام داشتن، ماشین فلان سوار شدن و پول فلان جور داشتن و از این دست مواردی که همه ی آنها را کم و بیش بی اهمیت می دانم.

ولی قید یک چیزهایی را هیچ وقت نتوانسته ام بزنم: کتاب خواندن و مقاله خواندن و نوشتن.

نه توانسته ام و نه می خواهم که قیدشان را بزنم.

البته این نکته را هم اضافه کنم که بخش مهمی از آنچه که می خواسته ام انجام بدهم نیز، یا در آن زمان مورد نظر، شرایطش فراهم نبوده یا امکاناتش.

مثلا دوست داشتم ژنتیک بخوانم، ولی در سالهایی که من کنکور داده ام و انتخاب رشته کرده ام، چنین رشته ای در کشورمان تدریس نمی شد و امکان تحصیل در خارج از کشور را هم نداشتم.

 اما،

دستاورد مهم من از نگاهی منطبق با جمله ی منسوب به دراکر این است:

1- برای ادامه ی سالهای زندگیم، کار را به اندازه ی خودش جدی می گیرم نه بیشتر.

2- تحصیل را به اندازه ای که دوست دارم؛ یعنی بیش از هر چیز دیگری، جدی خواهم گرفت.

3- مطالعاتم را مطلقا به یک حوزه محدود نخواهم کرد.

4- تلاش می کنم برای خودم دفتر و دستکی راه بیندازم. دفتری که در آنجا بتوانم بر اساس آموخته ها و تجربیاتم، بیشتر در خدمت علم و عالمان و علاقمندان به آن چیزی باشم که وقت و پول و انرژی و سایر منابع را خرجش کرده ام: «تدریس» و «مشاوره ی مدیریت و بازاریابی» هدف این بخش از برنامه ریزی های من است.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی