روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

از فروش فایل های دیگران تا برگزاری سمینار

پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۲۰ ب.ظ

چندی پیش یک آقایی در صفحه ی اینستاگرامش مبادرت به فروش فایل های صوتی «محمدرضا شعبانعلی» در خصوص «اتیکت» کرده بود.

 

از طریق «هومن رهبری» با این فرد و کار زشت او آشنا شدم.

 

وقتی از او محترمانه پرسیدم که آیا صاحب این فایل ها از این اقدام شما خبر دارد یا خیر، من را بلاک کرد و ....

همین کار را با هومن هم کرده بود.

 

در جست و جوهای گوگلی آدرس وبلاگش را پیدا کردم.

 

برایم جالب بود که او پیش از این که فایل های محمدرضا  و همین طور سخنرانان دیگر را در اینستاگرامش تبلیغ کند و در تلگرام به فروش بگذارد، در حوزه ای متفاوت تر کار می کرد؛ در وبلاگش «آموزش مداحی» می گذاشت و می فروخت.

البته با یک تفاوت: عکسش در وبلاگ مداحی اش همان عکس خودش بود با این تفاوت که با فتوشاپی بسیار ضعیف ریش هایش کامل شده بود.

 

هنوز تمام نشده.

 

چند روزی است که در فضای اینستاگرام بر حسب اتفاق تصاویری از این استاد و مهندس فرهیخته می بینم که قرار است در همایش هایی به ایراد سخنرانی بپردازد!

 

یا من اشتباه می کنم، یا او توبه کرده و آدم خوبی شده، یا ....

 

ببینید عجب اوضاعی شده!

مردم به چه امیدی، چه پول هایی به چه کسانی می دهند؟

ببینید بعضی از فرهیختگان کشور در کنار چه کسانی  جمع می شوند و عکس شان کنار آنها در پوستر تبلیغاتی سمینار قرار می گیرد؟

ببینید سمینارها چقدر بی در و پیکر شده اند؟!

من هیچی، شما ببینید مفاخر چه می کشند؟!

 

به قول محمدحسین شهریار:

من که فاضل نِیَم، این می کشم از فضله ی موش

تا بدانی چه به روز فضلاء می آید

نظرات  (۳)

۲۱ آذر ۹۷ ، ۱۷:۲۴ بهرنگ بینش
به به . چه کار خوب و پسندیده ای.
چرا به فکر خودم نرسید
:P

این مساله، ریشه در قدیم داره
این حکایت رو لابد شنیده اید :

روزى انورى از بازار بلخ مى‏ گذشت، هنگامه ‏اى دید، پیش رفت و سرى در میان کرد، مردى دید که قصاید انورى به نام خود مى ‏خواند و مردم او را تحسین مى ‏کردند.
انورى پیش رفت و گفت: اى مرد این اشعار کیست که مى ‏خوانى؟
گفت: اشعار انورى
انورى گفت: انورى را مى ‏شناسى؟
گفت: انورى منم.
انورى بخندید و گفت: «شعر دزد» دیده بودم اما «شاعر دزد» ندیده بودم.



یواش یواش باید منتظر باشیم که طرف بگه ، خود ِمنم. من ِ منم
پاسخ:
سلام.
والله بعید هم نیست.
جالبه که طرف مطلبی رو سرقت کرده بود که موضوعش رعایت کپی رایت و اینها بود.
وقعا باید تاسف خورد...
پاسخ:
سلام.
متاسفانه همین طوره.
ممنون از شما.
۱۷ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۳۹ حسن کشاورز
سلام علیرضا جان
با سلام 
این دفعه اول نیست که، این فضله موش ها آدم را اذیت می کنند، طرف اومده با تمام پروریی اسلاید های محمد رضا شعبانعلی رو آورده است و به نام خود پرزنت می کند و وقتی اعتراض می کنی می گوید، که احتمالا محمد رضا از  ایشان سوء استفاده اخلاقی از کرده است . در واقع فایل ها مال ایشان بوده است به ظاهر . و اون موقع سر هر تصویر از اسلاید کلی چرت و پرت تحویل مخاطب می دهد که بیا و ببین .
اسمش هم در لیست دکتر های بازار یابی فارغ شده از دانشگاه ملی است.
پاسخ:
سلام.
اینو دیگه کجای دلم بذارم؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی