روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

ذوب شدن؛ برآمده از بی خردی

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۲ ق.ظ

این روزها دوباره موضوعی تکراری دهنم را مشغول کرده است؛ اینکه چطور می شود کسی در دیگری ذوب شود؟

طرفداری موضوعی شناخته شده است.

وفاداری هم همینطور.

ولی، به نظرم محو و نیست و نابود شدن در فرد دیگر، ذوب شدن در  فردی دیگر، پدیده ای عجیب، افراطی و بدون اندیشه است.

 

انسانها به خودی خود و ذاتاً، با یکدیگر اختلافاتی دارند، همانگونه که اشتراکاتی هم دارند.

 

وجود اختلافات در حدی است که حتی - با تایید صاحب نظران- دوقلو یا چندقلوهای همسان هم شکم نیز از این اختلافات مستثناء نیستند.

 

پس چگونه است که می شود کسی تماما در دیگری ذوب شود و نیست شود و همه ی وجودش در فرد دیگر محو شود؟

 

چند نکته ای که با اندیشیدن به این موضوع به آنها رسیده ام را می نویسم، اضافه کردن توضیحات تکمیلی با شما و در کامنتهای همین پست. خودم هم اگر به نکات تازه ای رسیدم، به تدریج ذیل این مطلب اضافه خواهم کرد.

 

- گاهی این اتفاق از قاعده ی مرید و مرادی تبعیت می کند؛ مرید در طی پیمودن مدارج روحانی، آن اندازه از استاد و مرادش تاثیر می پذیرد که هر چه دارد - دست کم در بخش جدید زندگیش- از استاد می داند و دانسته یا نادانسته به نقطه ای می رسد که دیگر ردی از خودش سراغ ندارد، پس هر چه هست را یکسره از استاد می داند. از تفکر و اندیشه و باور، تا رفتار و کنش و کردار، در ارتباط با خودش و دیگران.

 

- گونه ی دیگر هم خیلی شبیه همین مورد قبلی است، با تفاوتهایی.

فرد در طی پیمودن مسیری رو به بالا به این باور از مراد خود نرسیده، بلکه باورش به او ناشی از شنیده ها است و تفکر و اندیشه ای پشت آن نیست.

مثلا ممکن است طی دورانی مشخص وصف خوبی ها و کمالات او را به کرات از دیگران شنیده، این شنیده ها آن گونه برایش ملکه شده که دیگر هر چه از او می بیند و می شنود را ادامه ای می داند بر کمالات بی پایان آن فرد.

نکته اینجاست که این پیش زمینه ی ذهنی می تواند کاملا غیر واقعی، ساختگی و حتی برآمده از تبلیغات باشد. تبلیغاتی که در مقطعی به شکل حساب شده پیرامون آن فرد ایجاد شده و  ذهن و قلب طرف مورد نظر را به تسخیر خود درآورده.

 

نهایتاً اینکه به نظر من، هر دو این شیوه ها تا حد زیادی ریشه در جهل دارند. عقل و تفکر به انسان می گوید که هیچ انسانی بجز افراد خاصه ای که توسط خداوند معرفی شده اند، انسان کامل  و بی نقص نیست.

 

می توان دیگران را دوست داشت، قبول داشت، در مواردی از آنها الهام گرفت، در مواردی از آنها تبعیت کرد، گاهی حتی معرفی و شاید تبلیغ شان کرد. ولی محو و نابود شدن یک انسان در انسان دیگر، الینه شدن و تابع بی چون و چرا شدن، ذوب شدن، نه.

 

مگر عقل و خرد را حذف کرده باشیم.

 


من تصویر را از اینجا برداشته ام.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۷/۱۳
علیرضا داداشی

پراکنده ها

نظرات  (۱)

۲۲ دی ۰۱ ، ۱۰:۵۳ اقلیما پولادزاده

تعبیر جهل ، تعبیر بسیار درستی است .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی