آدم ها را سرچ کنیم
در دوره ی کارشناسی ارشد، یک همکلاسی داشتم که در همان روزهای اول آشنایی متوجه شدم که شباهت هایی با هم داریم؛ از سال تولد گرفته تا علائق شخصی و علمی و گرایش های سیاسی. با او بیشتر از بعضی دیگر دوست شدم.
در دوره ی کارشناسی ارشد، یک همکلاسی داشتم که در همان روزهای اول آشنایی متوجه شدم که شباهت هایی با هم داریم؛ از سال تولد گرفته تا علائق شخصی و علمی و گرایش های سیاسی. با او بیشتر از بعضی دیگر دوست شدم.
چندی پیش مطلبی در اینجا گذاشته بودم درباره دعوت «هومن رهبری» از من برای حضور در جلسه ی معرفی «انجمن قاصدک».
حالا دوباره آن را در صفحه ی اول آوردم تا خبر خوبی را به اطلاع تان برسانم.
خبر خوب را در انتهای مطلب گذاشتم تا برخی از خوانندگان این صفحه که پست قبلی را که معرفی انجمن قاصدک بود نخوانده اند، ابتدا با آن آشنا شوند:
«انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان قاصدک»
بهزاد نبوی، فعال اصلاح طلب در مصاحبه ای، گفته :
«من در زندان، ضد انقلاب، یعنی همه انقلابها شدم! از انقلاب فرانسه تا بهار عربی. از نگاه من انقلابها مشکلات اساسی دارند. مهمترین مشکل آنها این است که با تفکر انقلابی، ساختار موجود کشور را نابود میکنند و بهدلیل بیتجربگی در ایجاد ساختار جدید دچار مشکلات اساسی میشوند. خود ما هم در ابتدای انقلاب تجربه نداشتیم و طبعا در اداره کشور دچار مشکلات اساسی بودیم. اجراییترین فرد در میان ما مرحوم مهدی بازرگان بود که تصور میکنم مهمترین سمت اجراییاش ریاست سازمان آب تهران در زمان مرحوم محمد مصدق بود. به این نتیجه رسیدم که در عصر حاضر برای ما و همه ملتها و کشورها، تنها راه، اصلاحات است. گفتمان اصلاحطلبی تعطیلبردار نیست. در هیچ کجای دنیا، امروز دیگر انقلاب مقبولیتی ندارد».
این که چه جور همکاری بود، خیلی یادم نیست. راستش زیاد هم با هم کار نکرده بودیم و همون موقع هم این رو نمی دونستم.
حتی فکر می کنم بر خلاف اکثر همکاران که از دانشگاه علامه بودیم، او از دانشگاه ما هم نبود.
تا چند سال قبل، یک «بدبختی بزرگ» داشتیم:
مدیران بی سواد و نابلدی داشتیم که به حرف با سوادها و کاربلدها اهمیت نمی دادند.
چند سالی است که یک «بدبختی بزرگ تر» داریم:
دانشگاه هایی ساخته ایم که به مدیران بی سواد و نابلد، مدرک باسوادی و کاربلدی می دهند.
همیشه یک «بدبختی خیلی بزرگ تر» داشته ایم و داریم:
با این مدیران و این دانشگاه ها، انتظار بهبود اوضاع داشته ایم و داریم.
موضوع این پست، گزارشی است از نتیجه ی طرح «بررسی شرایط احراز سِمَت در یک سازمان دولتی».