روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

از کی بپرسیم؟

يكشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ ق.ظ

 

ساعت حدود 7 و 15 دقیقه صبح جمعه، در صف نانوایی ماشینی ایستاده بودم.

هنوز پخت نان شروع نشده بود.

نانوا، کمی آن طرف تر در میانه ی مغازه روی صندلی نشسته بود تا نقاله گرم شود.

 

 

آقایی بعد از من رسید و وارد صف شد.

 

علی رغم این که شواهد دال بر این بود که هنوز پخت نان شروع نشده و با این وجود که نانوا هم جلوی چشم بود، مرد تازه از راه رسیده از من پرسید: هنوز شروع نکرده اند؟

گفتم: خیر.

 

پرسید: کی شروع می کنند؟

گفتم: مثل این که 15 دقیقه ی دیگر.

 

پرسید: قبلاً زودتر شروع نمی کردند؟

گفتم: چرا انگار؛ روی آن کاغذ نوشته شروع پخت 7 صبح.

 

سرش را تکان داد و گفت: آهان پس امروز دیر شروع کرده اند. 

 

بعد پرسید: اینها تازه اومده اند اینجا؟

گفتم: دو سه ماهی می شه.

 

پرسید: قبلاً کجا بوده اند؟

لب ها و شانه ها و تقریبا تمام اعضای بدنم را به علامت نمی دانم تا حد ممکن بالا بردم و البته برای ایجاد قطعیت در مورد پاسخ مدنظر، سرم را هم سه چهار بار به طرفین تکان دادم.

 

احتمالا سوالات بعدی این بود که «چرا از اونجا به اینجا اومده اند؟»، و بعدش این که «اونجا مشتری داشته اند یا نه؟» شاید هم این که «نکنه شریک داشته اند و به اختلاف خورده اند» و ... 

 

ولی قبل از این که هر کدام از این سوال ها را بپرسد،خودم را به شدت درگیر گوشی نشان دادم  و خلاص.

 

یاد موضوعی افتادم که از خیلی سال ها قبل ذهنم را مشغول کرده بود:

 

مردمی که من می شناسم ترجیح شان این است که سوالات شان را از دم دست ترین فرد بپرسند حتی وقتی که مسئول واقعی پاسخ گویی کس دیگری در همان اطراف باشد.

 

مثلاً،

 

- ما در اداره مان، واحد «تدوین گزارش» هستیم ولی هر چیز ابهام دارد، حتی ابهام در داده ها، علی رغم این که مسئول پاسخگویی واحد دیگری است، سوال از واحد ما پرسیده می شود؛ چون دم دست ترین هستیم.

 

- دانشگاه، مسئول «آموزش» و «امور دانشجویی» و «معاونت» فلان و بهمان و حتی «رییس» دارد، ولی دانشجوها ترجیح می دهند همه ی سوالات شان را از «استاد» بپرسند؛ چون دم دست ترین است.

 

- خود من استاد، که به دیگران ایراد می گیرم، هر وقت هر سوالی از هر کسی در دانشگاه دارم، از «معاون آموزشی» می پرسم؛ چون دم دست ترین است.

 

یاد یک مورد دیگر هم افتادم:

 

مردم  و نمایندگان مجلس، وقتی سوالی و ابهامی دارند، از «رییس جمهور» می پرسند. 

صرفاً چون او دم دست ترین فرد است، نه لزوماً مسئول واقعی پاسخ گویی.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۰۴

نظرات  (۱)

درود به شما
به یاد تصمیم گیری در انسان افتادم که گزینه مناسب را انی متصور می شود که از گزینه های دیگر دم دست تر باشد. این مورد احتملا هم با سیستم یک هم بیشتر روی می دهد تا دو. 
سبز و کامروا شوید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی