خاطرات سازمانی من: جویای کار
در طی تمام دوران کاری ام، از همان کار دانشجویی در دفتر حسابرسی که «کمک حسابرس» بودم تا هر کار دیگری که بعدها ، در سال های بعد انجام داده ام، تا همین الان، تقریباً در هیچ مقطعی فقط به یک شغل بسنده نکرده ام.
حدوداً اوایل سال 76 بود و هنوز مقطع کارشناسی را تمام نکرده بودم که به دنبال یک آگهی استخدام که در روزنامه دیده بودم یا شاید بر در و دیواری نزدیک دانشکده و خیابان نظامی گنجوی و پله هشتم و .... به شرکتی در نزدیکی چهارراه جهان کودک رفته بودم.
مدیر خودش یک نفری مصاحبه می کرد. دست کم در آن مرحله که می خواهم توضیح بدهم خودش تنها بود.
مصاحبه کرد، از درس و دانشگاه پرسید و از کاری که مشغولش بودم و موارد مرتبط دیگر.
بعد آزمون گرفت. چند برگ سوال داد و چند برگ برای پاسخ دادن به آن سوال ها. ماشین حساب خودش را هم داد تا از آن استفاده کنم.
یک چندتایی سوال داشت و دو تا مساله ی حسابداری که از ثبت اسناد روزنامه شروع می شد، به دفترکل و بستن حسابها و تراز آزمایشی و صورت سود و زیان و ترازنامه ختم می شد.
سوالات را که درست جواب دادم، در مساله ها هم در حل آن که طولانی تر بود، یک اشتباه در ثبت یک سند داشتم و می شود گفت نمره ی 19 یا 19/5 گرفتم.
مدیر راضی بود و بدین ترتیب رسیدیم به توضیح شرایط و خواسته های آنها.
خواسته هایش را یکی یکی می گفت و نظر من را می شنید:
- ما یک حسابدار می خواهیم که دست تنها از پس همه ی کارهامون بر بیاد.
* هستم.
- خودتون باید کارهای ثبت دفاتر روزنامه و کل و صورت مغایرت و اینها را، مثل همین آزمون، انجام بدید.
* بله ... ، هستم.
- باید تراز پایان سال رو هم در بیارید.
* در می آرم.
- کارهای مالیاتی هم هست.
* باشه...، انجام می دم.
- راستش بانک رفتن و وصول چک و بقیه ی کارهای بانکی مون هم با شماست.
* خیلی هم خوب.
- و بیمه و دارایی.
* چی از این بهتر؟
دیگر به نظرم چیز دیگری نگفت و فقط با تعجب و تامل به من نگاه می کرد.
پرسید: دلیل خاصی باید پشت پذیرش همه ی این موارد وجود داشته باشه، گفته بودی که از کار فعلیت ناراضی نیستی، ساعت کار ما هم که اجازه ی حفظ هر دو تا شغل رو بهت نمیده. دلیل این پذیرش چیه آقای داداشی؟
جواب دادم: من دانشجوی حسابداری ام و قصد دارم تو همین رشته کار کنم و خیلی هم علاقمندم که حرفه ای این کار باشم. به نظرم از هر فرصتی باید برای آموختن ابعاد محتلف کار یک حسابدار استفاده کنم تا بتوانم حرفه ای بشم. اینکه همیشه به دنبال بیش از یک شغل بوده ام و هستم و سر جای خودم آرام و قرار ندارم به این دلیله که نمی خوام با داشتن یه لیسانس حسابداری اون هم از دانشگاه علامه، فسیل بشم.
حالا می بینم که شما دارید همه ی این فرصتها رو که ممکن بود سالها زمان بخواد تا تجربه شون کنم، یکجا به من پیشنهاد می کنید، خوب خوشحال که چه عرض کنم، ذوق زده هم هستم.
از نظر من ، همه ی این کارهایی که گفتید زیر مجموعه ی حسابداریه. کاری به شکل سازمانی و عنوان استخدامیش ندارم ولی ترجیحم اینه که حسابداری باشم که همه ی این فضاها رو تجربه کرده باشه، حتی وصول چک رو هم بخشی از همین ماجرا می دونم.
البته من را استخدام نکردند.
هیچ وقت هم نه آنها گفتند چرا و نه من پرسیدم ولی در تمام این سالها با همین طرز فکر کار کرده ام. نمونه ی دیگری هم دارم که حدود 12 سال بعد اتفاق افتاد و بعداً به بهانه ی لازمش رسیدم خواهم نوشت.