روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

من و دکتر محمدحسین غوثی

دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۳۵ ب.ظ

رابطه ی من با جناب دکتر «محمدحسین غوثی» رابطه ای خاص و تا حدی منحصر به فرد است.

یکی از دروسی که چندین دوره در بانک و البته چندین ترم در دانشگاه تدریس کرده ام، «اصول و فنون مذاکره» بوده است.

 

چند ماه پیش، قرار شد ایشان در بانک اصول مذاکره تدریس کنند. راستش اول قرار بود من این دوره را ارائه کنم، ولی بعد تصمیم مسئولان آموزش بانک این شد که دکتر غوثی تدریس کنند.

 

با شنیدن نام ایشان، من اولین نفر لیست ثبت نام شدم و تعدادی از همکاران هم که در ترم های قبل سر کلاس من نشسته بودند به تبعیت از من ثبت نام کردند و کلاس تشکیل شد.

 

در آخرین ساعت آخرین جلسه که یکی از دوستان خواست محل کلاس های پیشرفته تر ایشان را بداند،  من بدون برنامه و تصمیم  قبلی از «آموزشگاه بازارسازان» نام بردم و این سبب شد که ایشان به این نکته پی ببرند که من هم همین درس را تدریس می کنم و با آموزشگاه بازارسازان رابطه دارم و ....

 

بسیار از من تعریف و تمجید کردند و از این گفتند که فردی باسواد و کاربلد و حرفه ای هستم که ادعایی ندارم و متواضع هستم و دنیای مذاکره به کسی چون من خیلی نیاز دارد.

 

بعدا، در جلسات روز معلم و مراسم تقدیر از اساتید و موارد شبیه این، یکی دوبار همدیگر را در محل آموزشگاه دیدیم.

 

یک ماه پیش که دوباره کلاس مذاکره برای عده ی دیگری از همکاران تشکیل می شد، ایشان سراغ مرا گرفته بودند و اظهار لطف و بزرگواری کرده بودند. من هم تصمیم گرفتم به رسم ادب و برای تشکر، خدمت ایشان برسم.

 

امروز رفتم؛ دوره یپیشرفته ی مذاکره بود.

 

رفتم، نسخه ای از کتاب خودم «بیست گفتار فروش و بازاریابی» را تقدیم شان کردم و بعد با کسب اجازه سر کلاس نشستم و از ایشان مطالب جدیدی آموختم.

در انتهای جلسه هم ایشان را دعوت به ناهار کردم که نپذیرفتند.

به نظرم جالب آمد که:

 

- با یکی دوست باشی، مدرس یک رشته و یک درس باشید.

- در یک آموزشگاه، در جایگاهی تقریبا مشابه همکار باشید.

- همدیگر را هر از گاهی ببینید.

- تو در کلاس های او در همان درسی که خودت به دیگران ارائه می کنی، بنشینی و کسب دانش و مهارت کنی.

- کتاب خودت را هدیه بدهی و دعوت به ناهار کنی و ....

 

راستش جز این مورد با کسی دیگر رابطه ی این چنین نداشته ام.

 

اما، هدف من از نوشتن این مطالب، اشاره به این بود که:

من معتقدم همیشه فرصتی برای آموختن مطالب جدید و مهارت های تازه تر وجود دارد و به همین سبب، همیشه منتظر فرصتی برای یادگیری هستم و تعصبی روی این که خودم مدرس فلان درس هستم و در فلان سطح قرار دارم و از این قبیل موارد ندارم.

 

و همین نگاه کمک کرده که از فرصت های متعدد یادگیری به نفع خودم بهره ببرم. مثل همین مورد که در هر دو دوره از محضر  دکتر محمدحسین غوثی، مطالب خوب و مفیدی آموختم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی