آنچه دیده نمی شود
در تصور بعضی ها هر کس می تواند جای هر کس دیگری را بگیرد.
- طرف هنرمند است و در مصاحبه ی تلویزیونی اش وقتی بحث به اظهار نظر درباره ی هنرمند مطرح کشور می رسد، می گوید شانس های کاری و پیشنهادهای متفاوتی که به او رسیده، امکان دیده شدن و رشد کردن را برای او فراهم ساخته است. پیشنهادهایی که اگر به من هم می رسید، امروز حتماً در جایگاه او بودم.
- قرار است کارشناسی واحد سازمانی اش را ترک کند و رییس کارنابلدش معتقد است رفتن او تاثیری در کار سازمان ایجاد نمی کند و هر کسی می تواند کارهای واگذار شده به او را تحویل بگیرد و به خوبی پیش ببرد- چه بسا بهتر از نفر قبلی.
- صحبت از بدی های کار دولتی و اداری می شود، به راحتی اعلام می کند که می تواند کارش را رها کند و کسب و کار شخصی اش را راه اندازی کند و بسیار هم موفق ظاهر شود؛ مثل فلان چهره ی شناخته شده و مطرح در سطح جهانی و چه بسا بهتر از او.
ولی، در این میان یک عنصر بسیار مهم هست که در این نوع اظهار نظرها نادیده گرفته می شود: مهارت.
این واقعیت نادیده گرفته می شود که مثلا علیرضا داداشی اگر در فلان بخش از سازمان هست و کارها را به خوبی پیش می برد، اگر کارش را فارغ از این که تخصصی است یا غیر تخصصی، در هر حالت با کیفیت انجام می دهد، تنها به واسطه ی آموخته های مشترکی نیست که هم او داشته و هم دیگر همکارانش. او موفق است به این سبب که از مجموعه ای از مهارتها برخوردار است که در اجرای وظایفش از آنها استفاده می کند.
این مجموعه ی مهارت ها، گاه شامل مهارت هایی ناشناخته و حتی غیر تخصصی هم هست که آن کلِ بیش از مجموعه ی اجزا را شکل داده و اگر موفقیتی هست، به سبب گردآمدن و هم افزایی این مجموعه است.
این گونه است که در بسیاری مواقع جایگزینی افراد یا انتقال کارها بین افراد رخ می دهد ولی یا کار از هم می پاشد یا انجام می شود ولی دیگر کیفیت سابقش را ندارد.
الان که به اینجا رسیده ام می بینم که یک مهارت ضروری فردی و سازمانی دیگر هم هست که باید در پستی بلافاصله بعد از این درباره اش بنویسم: مستند سازی.
به زودی انشاء الله درباره اش خواهم نوشت.