بهانه ی نوشتن
مدتی قبل، با توجه به آمار کنار وبلاگ به این فکر می کردم که وقتی تعداد بازدید کننده ها به 100000 رسید مطلبی بنویسم، یا وقتی در همان حول و حوش تعداد نمایش ها به 250000 رسید آن مطلب را بنویسم.
الان که این پست را می نویسم، وضعیت آمار وبلاگ این گونه است:
راستش اینکه، برای کسی مثل من که درد حرف زدن دارد و فکر می کند حرف زدن می تواند بسیاری از گره ها را باز کند و از آن مهمتر، جلوی بسیاری از گره افتادن ها را بگیرد، نوشتن، هم یک مسکّن است، هم یک کلید، هم یک راه حل.
برای بعضی ها نوشتن ممکن است حکم «تخلیه ی ذهن» و شاید «تخلیه ی خشم و احساس» و چیزهایی از این دست را داشته باشد، ولی برای من بیشتر حکم «علامت گذاری» را دارد.
جاده های متعددی را پیش رویم دارم و وقتی می نویسم بخشی از آنچه را در ذهن داشته ام، در مسیر یکی از جاده های پیش روی خودم به عنوان علامت جا می گذارم تا بعدتر وقتی از میان جاده های پراکنده دوباره به این مسیر و این جاده رسیدم، از آن علامت استفاده کنم و بقیه راه را طی کنم.
این مسیر، مسیر دغدغه ها و ذهنیات تا حد زیادی پراکنده ی من است که آنها را به جاده هایی با گذرگاه های مختلف تشبیه می کنم. جاده هایی که هنوز نمی دانم نقطه ی پایانی شان یک نقطه ی ثابت است یا نه. نمی دانم همه ی این جاده ها به یک مقصد ثابت می رسند یا نه ولی امیدوارم نقطه ی پایانی همه این جاده ها، چه یک نقطه باشد چه نقاطی مختلف، به روشنایی ختم بشود.
یکی از خاصیت های ارزشمند نوشتن برای من این است که مجال آن را پیدا می کنم که هر بار به یکی از این جاده ها سر بزنم، علامت قبلی را پیدا کنم، آن را بردارم، کمی جلوتر بروم و در نقطه ی تازه ای که احساس کردم متوقف خواهم شد، علامت جدید بگذارم و جاده های دیگر و علامت های جدیدتر و ...
با این توضیحات، حالا که هم تعداد بازدید کننده ها از 100000 گذشته و هم تعداد نمایش ها از 250000 فراتر رفته، از همه ی کسانی که مشقت همسفری با من را به جان خریده اند و در طول این مدت همراه من در این جاده ها بوده اند، از همه ی کسانی که اجازه داده اند از همراهی شان بیاموزم و نواقصم را برطرف کنم، ممنونم.
به طور ویژه از دوست، معلم و راهنمای عزیزم محمدرضا شعبانعلی تشکر می کنم که ضرورت را برای من تشخیص داد و تشویقم کرد به راه اندازی این وبلاگ.
مجددا و مکررا، از همه ی شما دوستان ارزشمندم که مجال نوشتن می دهید، صمیمانه ممنونم.
بزرگــــــــی ماهیهای که بیرون می آیند
مشخص میشود"
درود بر افکار و دستان توانای شما در بوجود آوردن چنین وبلاگ پرمحتوایی.