در معرض بودن
پدرم همیشه می گفت: « کسی که ماهی می خواهد، باید خیس شدن را بپذیرد.»
«در معرض بودن»، یعنی اینکه اهل به آب زدن باشی برای ماهیگیری؛ اهل به جاده زدن برای سفر؛ اهل هزینه کردن برای تغییر و برای بهبود اوضاع.
من در معرض بودن را پذیرفته ام چون، وقتی به پشت سرم نگاه می کنم، می بینم بیشتر دلگیری هایم از روزگار به معضل «تکرار» بر می گردد.
تکراری شدن روزها، تکراری شدن حرفها، آدمها، رفتارها، قرارها، خندیدن ها و نخندیدن ها.
در تمام سالهایی که به یادشان دارم، بارها این اتفاق را رقم زده ام که در مواقعی خاص، موقعیتهایی را ترک کرده ام و با پذیرش ریسک، با قبول چالشهای عجیب و غریب، و با توکل به مدد یاریگر بزرگ، خودم را در موقعیتی تازه قرار داده ام.
حتی گاهی موقعیتهایی را که خیلی ها آرزویش را داشته اند، گذاشته ام و به استقبال شرایط تازه رفته ام؛ حتی وقتی که خیلی ها پذیرفتن این موقعیت تازه را پذیرش افت و تنزل جایگاه دانسته اند اما، من به حرف اینها کار نداشته و ندارم.
و البته گلاویز شدن من با این ریسکها و چالشها، بیشتر از سر شجاعت بوده تا کله شقی.
عمدتاً در مواجهه با تغییرات، به آنها «نه» نگفته ام و برای پذیرش شان، اگر درنگی بوده و تفکری و مشورتی، خیلی کوتاه بوده و بعد، خیلی زود «در معرض بودن» را پذیرفتهام.
و حالا، در این روزهایی که پیش رو است، در آستانه ی یک تغییر بزرگ دیگر قرار دارم؛
این بار، تغییری بزرگتر از آنچه پیش از این داشته ام؛ یک «در معرض بودن» تازه.
و این نکته ی آخر را برای خواننده و همراه ارزشمند این وبلاگ می نویسم که شاید نوع حضورم در صفحه های مجازی و شبکه های اجتماعی با آنچه امروز هست تفاوت پیدا کند، شاید هم نه. ولی، امیدوارم و تلاش می کنم این جا، همچنان به قوت خود باقی بماند و همچنان نوشتن «یادداشت های مدیریت و بازاریابی» را در اینجا ادامه بدهم؛ شاید با نگاهی متفاوت.
در معرض بودن، مرا صاحب این شعار کرده:
من تغییر می کنم، پس هستم.
من تغییر می دهم، پس هستم.
کمی صبور باشید، خواهم گفت.
موفق باشید اقای داداشی