همه فن حریف
یکی از عجیب ترین تجربیاتم، مرا وادار به نوشتن این مطلب کرد.
توضیح می دهم:
تقریباً هر موضوعی را از مجموعه موضوعات حوزه ی بازاریابی که سرچ می کنم، از قبیل: فروش، تبلیغات، بازاریابی، مشتری مداری، ارتباط با مشتری، طراحی برنامه ی فروش، طراحی برنامه بازاریابی، ارتقاء فروش، بازاریابی استراتژیک، برندینگ، بازاریابی شبکه ای، بازاریابی مویرگی، مدیریت ارتباط با مشتری، مشاوره ی بازاریابی، مشاوره ی تبلیغات، تحقیقات بازاریابی، مهندسی فروش و .... اسم یک نفر هست که با کلیک روی لینک های مختلف به صفحات شخصی اش وصل می شوم؛ یا یکی از چند سایت او، یا وبلاگ هایش یا ....
در همه ی اینها هم، به کرات و با بنرهای اینترنتی بزرگ اسم و مشخصات خودش را با عنوان صاحب تجربیات طولانی و سوابق متعدد، همراه با درج عنوان نویسنده ی فلان تعداد کتاب مهم و برگزار کننده ی فلان میزان کلاس و دوره ی آموزشی و مدرس فلان چیز و بهمان چیز در فلان جا و بهمان جا ذکر کرده و تبلیغات گسترده ای راه انداخته که آی من فلان کاره ام و صاحب تخصص های متعدد در همه ی این حوزه ها هستم.
بعد،
تماس تلفنی که می گیری، هیچ برخورد انگیزشی و انرژی دار و تشویق کننده ای برای ادامه ی صحبت از او نمی بینی و نمی شنوی.
داخل سایت و وبلاگش هم از هر موضوعی در حد چکیده ی یک مقاله - منظورم یکی دو پاراگراف است - مطلب نوشته و دیگر هیچ .
محتوای موجود نه چیزی به دانش کسی اضافه می کند، نه کسی را با نحوه ی کار او آشنا می سازد و نه می شود فهمید که چطور و به چه دلیل باید برای همکاری از هر نوعی روی او حساب باز کنی.
من شخصا ادعای خاصی در هیچ حوزه ای از بازاریابی ندارم.(البته ادعا دارم، خاصش را ندارم). افتخارم این است که در بازاریابی هم مثل بسیاری حوزه های علمی دیگر مفتخر به دانشجویی هستم؛ ولی آخر عزیز دل من! این چه شیوه ای است که پیش گرفته ای!؟
تصمیم گرفته ای آدمها هر چیزی را سرچ کردند به تو برسند، اشکالی ندارد. دست کم اجازه بده بفهمند که در این حوزه ها چه کاره ای و چه در چنته داری.
دانش داری؟
باشد. لابد داری.
پس چرا چیزی به دانش افراد اضافه نمی کنی؟ به خودت مربوط است.
کتاب داری؟
کتاب داشتن که کاری ندارد.
امروزه، کتاب نداشتن سخت تر از کتاب داشتن شده. اینکه کتاب نداشته باشی بیشتر فلسفه و دلیل علمی لازم دارد تا اینکه کتاب داشته باشی.
اقلا چکیده ی کتابت را یا فهرست مطالبش را در فضاهایی که اشغال کرده ای منتشر کن، تا مخاطبان و مشتریان احتمالیت ببینند آیا این کتاب واقعا به دردشان می خورد یا نه تنها خودت هستی که به به و چه چه راه انداخته ای.
خدمات مختلف و گوناگون این حوزه را ارائه می کنی؟
باشد. قبول.
امروزه متخصص فوق العاده و مرد شش میلیون دلاری زیاد شده. راستش خود من هم یکی از این مدعیان هستم.
دوره، دوره ی قهرمانان بزرگ است. با اینکه قهرمانان عنکبوتی و گربه ای و مورچه ای و نظایر آن زیاد شده اند، اما همچنان در حوزه های علمی جا برای ادعای همه فن حریفی هست.
خیلی به درد بخوری؟
قبول.
دست کم تکلیف مخاطبانت را روشن کن که بدانند چگونه باید به تو وصل بشوند.
پرسنال برندینگ می کنی؟
بکن.
ولی بعید می دانم با این شیوه ای که تو پیش گرفته ای برند معتبر و خوش نام و دوست داشتنی ای از خودت ارائه کنی.
می دانی دیگر؟ «برند مشهور» با «برند خوش نام» فرق دارد. و البته توقع دارم که بدانی «برند بودن» با «خوش نامی» معنا پیدا می کند نه با «مشهور بودن». خیلی سال است که اینطور است.
دو تا نکته:
1- تصویر را از سایت بیتوته برداشتم.
2- به نظرم این پست مثل صحبت های اخیر مهران مدیری ، یک جورهایی چند پهلو شد. خدا به داد قضاوت ها برسد.
فقط لطفا به قول مدیری جان، اول درباره ی حدسیات تان از خودم بپرسید، بعد با تانک از رویم رد شوید.