روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

درباره شایسته سالاری

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

در صفحه ی اینستاگرام پستی گذاشته ام به نقل از کتاب «یادداشت های روزانه جان سی مکسول» که دیدم جای پرداختن بیشتر دارد، گفتم اینجا هم کمی بیشتر درباره اش بنویسم.

 

یادداشت بیست و یکم:

فرد شایسته، کارش را به خوبی انجام می دهد، همواره تلاش می کند، و کاری را که از عهده ی آن بر نمی آید قبول نمی کند.

 

 

من با این بخش آخرش کار دارم که نوشته کاری را که از عهده ی آن برنمی آید قبول نمی کند.


نمی دانم سابقه ی کار یا شناخت از فضای سازمانهای دولتی دارید یا نه.

 

قبل از توضیح بیشتر، این را بنویسم که از سالی که فرآیند مسخره و پوچی به نام «خصوصی سازی» به شکل فرمایشی در کشور آغاز شد، این را بارها گفته و نوشته ام که از نظر من، دولتی بودن یا نبودن دست کم وقتی از شیوه های مدیریت سخن می گوییم، به این ربطی ندارد که سهام یک سازمان در بورس عرضه می شود یا نه. 

دولتی بودن یا نبودن به نوع نگاه مدیران ارشد سازمان ربط دارد. این که همچنان به عنوان اولین اولویت نگران میز هستند یا نه، این که خودسرانه و بر اساس منافع شخصی تصمیم می گیرند یا نه، و ...

 

با این توضیح، و با توجه به یاداشت مکسول، سوال این است که چرا در سازمانهای دولتی شاهد هستیم که با خالی شدن یک پست سازمانی، عده ی زیادی تلاش می کنند که آن جای خالی را از آن خودشان کنند و خودشان را شایسته ی آن جایگاه می دانند؟ 

 

باید بپرسیم اینها تعریف شان از شایستگی چیست؟ چطور همه شان خودشان را شایسته ی یک جایگاه می بینند؟

و البته چگونه است که با خالی شدن جایگاه بعدی، دوباره همه شان خودشان را شایسته ی این یکی هم می دانند؟

 

کسی نمی گوید من به درد فلان پست نمی خورم؛ همه به درد همه ی پست ها می خورند.


دلایل متفاوتی برای این نگاه برشمرده شده ولی به نظر من فاجعه بار ترینش این است که هم این آدمها ،هم کسانی که ساختار دولتی را می شناسند متفق القول بر این نظر هستند که وقتی افراد داخل سازمان می بینند که از بالاترین تا پایین ترین بخش سازمان هستند کسانی که نه به سبب شایستگی، سواد یا تجربه، بلکه صرفا به سبب سفارش و لابی گری انتخاب شده اند، در مقایسه ی خودشان با آنها و در مقایسه ی جایگاهی که فعلا برایش می جنگند با جایگاهی که آنها اشغال کرده اند، به این نتیجه می رسند که خودشان هم دست کم به اندازه ی آنها شایسته ی رشد و پیشرفت هستند.

 

نکته ی طنز پنهان در این نگاه این است که طرف خودش را در مقایسه با ضعیف ترین و ناشایست ترین آدمها، فردی قابل می بیند و این خیلی قابل توجه است.

 

اگر در سیستمی مبتنی بر حرفه ای گری خودمان را حائز شرایط کسب رتبه بدانیم، یعنی ما هم حرفه ای هستیم. وقتی در بین ناشایست ها برای تصاحب سمت سازمانی  تلاش می کنیم، یعنی خودمان را دقیقا در حول و حوش چنین جایگاهی می بینیم.

 

این گونه است که در این سازمانها همه خودشان را افرادی شایسته ی مدیریت می دانند، ولی عمده ی مشکلات سازمانها و زندگی های مرتبط با آنها ریشه در عدم شایسته سالاری دارند.
 

لینک خرید کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی