انتصاب در سازمانهای دولتی
دو گونه رفتار ظاهراً مشابه در فرآیند انتصاب در سازمانهای دولتی شناسایی کردهام.
یکی از این شیوههای انتصاب این است:
قرار است شخصی را بیاورند و در جای مشخصی بنشانند.
یک پروژهای، دورهای، فعالیتی از او را بولد میکنند، آدمها را به نوبت دعوت میکنند به عنوان مهمان جهت حضور در جلسات یا دورههایی با هدف آموزش یا آشنا کردنشان با آن موضوعی که آن فرد بلد است.
بعد که به حد کافی دیده شد و شناخته شد، همان موضوع خاص را می کنند عنوان جایگاهی در سازمان و فرد مذکور را بر صندلی آن جایگاه می نشانند.
شکل دیگری هم دارد که در ظاهر شبیه همین است که نوشتم:
شخصی از نیروهای کاربلد و با سابقهی سازمان دولتی خودش را مستحق حضور در بخشی از ردههای مدیریتی می داند.
می رود و مطرح می کند.
با روی خوش از او استقبال میکنند و پیشنهادی میدهند:
برو یک پروژه یا طرح یا موضوع خاص پیدا کن، بیاور در حدی که موجب دیده شدنت شود و مدیران ارشد را بشود با آن مجاب کرد به دیدنت، تا بعد ببینیم چه پیش میآید.
این دو در ظاهر یکسان به نظر میرسند ولی باطنشان متفاوت است.
نفر اولی قرار است بیاید و آنجا بنشیند، بنابراین همان کاری که بلد است می شود نمایشگر توانمندیاش.
نفر دومی چون قرار نیست بیاید، با پیشنهاد ارائه شده، فرستاده شده پی آوردن نخود سیاه.
بدین ترتیب اینجور به نظر خواهد رسید که در این سازمان دولتی، هرکس مدیر شده یا ارتقاء یافته، چیز خاصی برای عرضه داشته.
در سالهایی که سیدمحمدخاتمی رییس جمهور بود، یکبار جرات کرد بگوید ما به سردار سازندگی دیگری نیاز داریم برای «اصلاح ساختار اداری».
نمی دانم بودید یا نه، دیدید یا نه، چنان رفتاری با او کردند که نگو و نپرس.