روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

لطفا لپ کسی را نکشید.

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۴۶ ب.ظ
 
 - ساعت ۱۱:٤٩ ‎ق.ظ روز دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳٩٥
 
 

گفتم حالا که وقت دارم، کمی زمان بگذارم و روی یکی از سوالات قدیمی ام کمی تحقیق کنم.

کردم.

بگذارید ماجرا را از اینجا شروع کنم؛ از چند ماه قبل.

چند ماه پیش، از پنجره ی اتاق قبلی ام به بیرون نگاه می کردم. با قطع شدن صدای اتومبیل های خیابان صدای گفتگوهایی چند نفره به گوشم رسید.

از داخل دبیرستان رو به رویی می آمد. تعدادی از آقایان  که معلوم بود برای بازدید آمده اند به مدرسه، داشتند با هم درباره ی مخارج مدرسه و کم و کیف اداره ی آن صحبت می کردند.

یکی از آنها ورزشکاری بود که این روزها به خاطر ماجرای شورای شهر و پلاسکو خیلی چهره شده است.

همان که برای به رخ کشیدن توانایی های خودش و همکارانش در حوزه ی مدیریت شهری به جای واژگان تخصصی این رشته، از اصطلاحات ورزشی استفاده کرد. (این خودش می  تواند نشان بدهد که طرف متخصص چیست.چشمک)

به این بحث کاری ندارم.

آن ورزشکار که گفتند یکی از خیرینی است که در تامین مخارج این مدرسه کمک می کند، (این را همکارانم گفتند از مدرسه نپرسیدم.) حرکت جالبی از خودش نشان داد. حرکت جالب این بود که آخر حرفهایش موقع رفتن، لپ یکی از آقایان دیگر را با دست گرفت و کشید.

تماشای ناخواسته ی این صحنه مرا به یاد بخشی از خاطرات کودکیم انداخت که همیشه در معرض قرار گرفتنش و هنوز هم به یاد آوردنش احساس بدی در من ایجاد می کند؛ حسی که  «عذاب کشیدن» و «تنفر» عنوان مناسبی برای آن است.

خیلی قبل تر هم چنین حرکتی را از یکی از نمایندگان مجلس در سایتی خبری دیده بودم. حرکتی که برای آن سایت مورد نظر در آن زمان هم سوژه ای ظاهرا عجیب ساخته بود.

آن موقع هم ، همین حس بد را تجربه کرده بودم.

بود تا امروز.

امروز در یک سایت خبری دیگر که اسمش زیر تصویر آمده است، موردی مشابه را دیدم.

یکی از نمایندگان مجلس، لپ آقای حسن قشقاوی، معاون کنسولی، امور مجلس و ایرانیان وزارت امور خارجه را گرفته و کشیده است.

حس معذب بودن در چهره و زبان بدن جناب قشقاوی دیده می شود.

ظاهراً دست قشقاوی برای مصافحه دراز شده و آن وقت طرف مقابل به جای مصافحه، لپ را گرفته  و می کشد.

خلاصه، رفتم پیگیر دلایل بروز این رفتار شدم.

 

روان شناسانی که من نظریه شان را خواندم می گویند:

«دلیل بروز چنین رفتاری - من ترجیح می دهم بگویم یکی از دلایل بروز چنین رفتاری - این است که این افراد دارای من والد فعال و پررنگی هستند.»

می دانید دیگر، هر فردی ویژگی های رفتاری مناسب با «شخصیت درونی» خود را در رفتارش بروز می دهد.

کسی که «منِ والد» قوی دارد، خودش را بزرگتر و به نوعی سرپرست بقیه ی افراد اطرافش می بیند.

گویا برایش فرقی هم ندارد که از نظر سنی، واقعا بزرگتر است یا نه، از نظر جایگاهی بالاتر است یا نه.

یکی دیگر از نکات مهم مربوط این است که در صورت فراهم بودن شرایطِ مناسبِ بروز توانایی ها، فردی با «منِ والد» می تواند به سمت های سرپرستی و مدیریت تیم و اینها هم برسد.

اما نکته ی مهم تر برای من این است که آیا انجام این رفتار مناسب و شایسته است یا نه؟

به نظرم چند سوال را باید جواب داد:

 

1- آیا من، واقعا از فلانی بزرگترم یا نه؟ یا واقعا در جایگاهی بالاتر قرار دارم یا نه؟

2- آیا فضای بین ما فضای صمیمی است یا رسمی و جدی؟

3- نظر طرف مقابل درباره ی این رفتار من چیست؟

 

حالا، چند نکته:

اول، به طور قطع مجلس شورای اسلامی حتی اگر برخی اعضا تمایل نداشته باشند بپذیرند، مکانی رسمی و محفلی جدی است که بروز چنین رفتاری و هر رفتار دیگری که شوخی معنا بشود در آن کار درستی نیست.

دوم، تصور اینکه من این کار را به قصد شوخی یا ابراز صمیمیت انجام می دهم به خودی خود توجیه کننده ی رفتار من نیست.

زیرا شوخی و صمیمیت با تمایل طرفین و به همان اندازه ای که بین خودشان توافق کرده اند معنا پیدا می کند.

صرف این که من قصد شوخی دارم یا ایجاد صمیمیت، نمی تواند در طرف مقابل هم همین نگاه را ایجاد کند.

چه بسا صمیمی ترین دوست من از انجام یک چنین رفتارهایی ناراحت و ناخشنود بشود.

من معتقدم، همه ی ما، فارغ از اینکه در چه جایگاهی هستیم و چه نسبتِ رده ای و سازمانی و خانوادگی ای با دیگران داریم باید بلد باشیم رفتارمان را تا حد امکان از «غیر ارادی» به «ارادی» تبدیل کنیم.

بالاخره، الان فهمیدم چرا از اینکه چنین رفتاری با من بشود از همان دوران کودکی احساس تنفر و خشم داشته ام و دارم:

دلیل ناراحت شدن من نکته ی مهم سوم است که باید در نظر گرفته بشود:

سوم، اگر طرف مقابل هم «منِ بالغ» یا «منِ والد» داشته باشد چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟

دست کم اینکه ممکن است به او بربخورد و موجب کدورت خاطرش بشود.همان طور که برای من چنین می شد.

اگر قصد ایجاد صمیمیت و نزدیکی با طرف دارم، با انجام این کار به شکل کنترل نشده و یا با کسی که از انجام آن نه تنها لذت نمی برد، بلکه اذیت هم می شود، به جای صمیمیت و دوستی، ایجاد کینه و تنفر می کنم.

واقعاً شاید آن فرد با «منِ والد» اصلا دوست ندارد به این سوال فکر کند که اگر دنبال چنین نتیجه ای نیستم چرا باید این کار را انجام بدهم؟

نکته ی آخر اینکه :

به هر حال من با دقت در تصویر فوق به عنوان یک فرد بیرونی که جتی نام نماینده مورد نظر را هم نمی داند، برداشت شخصی ام این است که جناب نماینده قصد تحقیر معاون وزارت امور خارجه را داشته است.

لطفا به چهره ی سایر افراد تصویر دقت کنید.

اگر فرد مذکور معتقد است چنین قصدی نداشته لطفا خودش بیاید توضیح بدهد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۲۷
علیرضا داداشی

سبک زندگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی