رخدادهای پیش بینی نشده
به نظرم باید به اتفاقات پیش بینی نشده، اهمیت بدهیم.
راستش معتقدم که اصلاً باید اهمیت ویژه ای برای این قبیل رخدادها قائل شویم.
یک بررسی همراه با کمی تعمق، این فرصت را به ما خواهد داد که بتوانیم فهرستی از این گونه رخدادها تهیه کنیم.
رخدادهایی که هر چند ممکن است بدون دعوت مستقیم ما به سراغ مان آمده باشند، ولی سهمی مهم در تعیین ادامه ی روند زندگی بر جای گذاشته اند.
برخورد یک عدد سیب به سر مبارک جناب نیوتون، یک اتفاق است که توانسته مقدمه ی یک کشف بزرگ علمی بشود.
پس اتفاقی خوب است و دوست داشتنی ولی نمی توان آرزو کرد که الهی روزی هزار بار از این دست اتفاقات بیفتد.
به دنیا آمدن در کشوری که مدیرانش و کشورهای همسایه اش و مدیران کشورهای همسایه اش علاقمندند مرتباً درگیر جنگ و جدل باشند، یک اتفاق است که حتما مقدمه ی یک بدبختی تمام عیار و ناتمام خواهد بود.
اتفاق بدی است که دوستش نداریم ولی نمی توانیم دعا کنیم که الهی دیگر چنین اتفاقی رخ ندهد. دست کم تجربه ی چندین دهه ی گذشته دنیا که نشان داده همیشه چنین مدیرانی وجود دارند.
ولی جدا از اینکه کدام اتفاق خوب است و کدام اتفاق بد، آرزوی تکرار کدام اتفاق و امید به عدم رخداد کدام اتفاق دیگر داریم، موضوع مهمتری وجود دارد:
این که اولا، سهم غیر مستقیم ما در فراهم سازی زمینه ی هر اتفاق چقدر است و بعد این که ببینیم ما پس از مواجهه با این وقایع پیش بینی نشده چه بهره ای از آن می بریم؟
نیوتون می توانست سیبب را گاز بزند و کیف کند و تمام. اما چه کرد؟ به افتادنِ سیب و دلیلِ افتادنِ سیب یا به قول محمدرضا شعبانعلی عزیز، به دلیل نیفتادن بقیه ی چیزها فکر کرد.
همه ی کسانی که در خانواده های بی بضاعت یا کم بضاعت به دنیا آمده اند، می توانستند بدبخت باشند ولی عمدتا چنین نشده، تمام کسانی هم که در خانواده های متمول به دنیا آمده اند می توانسته اند بی نیاز و موفق باشند ولی باز هم می بینیم که چنین نشده است.
این، نوع مواجهه ی هر کدام ما با رخدادها بوده که منجر شده بهره ی مثبت یا منفی ببریم.
انسان حتی اگر در وقوع اتفاقات پیش بینی نشده هم نقش نداشته باشد، در نتیجه ی حاصل از آن نقش دارد.
اگر قرار است گرفتار اتفاقی پیش بینی نشده بشوید، الهی بی هوا عاشق شوید.