تنها راه پیش رو
می خواهم از تجربه ای بنویسم که بارها و بارها، در سازمان های مختلف، در مرور زمان به آن رسیده ام ولی هر بار به شکلی مشابه بروز یافته است.
مدیری که برخورداری از رقم بالای دستمزد و فوق العاده و مزایا و حق شرکت در جلسات بی خاصیت و عضویت موظف و غیر موظف در هیات مدیره ی چندین شرکت و مدیر عاملی یکی دو شرکت تابعه و سفرهای خارجی و داخلی متعدد کاری و شخصی را برای خودش حداقل حق مسلم و طبیعی می داند، داشتن یک فیش حقوقی بخور و نمیر را هم برای کارمندانش منتهای آمال و آرزوها می داند و مطمئن است که همین که نزدیک پایان هر ماه فیش حقوقی برای شان صادر شود منتی بزرگ است که او بر سر آنان گذاشته و باید بابت آن شکرگزار و دعاگو و مجیز خوانش باشند.
این تجربه ی سازمان های دولتی است و سازمانهایی که اسماً خصوصی هستند ولی رسماً مدیران شان تفکر دولتی دارند هم دقیقاً همینطور هستند.
اگر کسی نمی خواهد به چنین خفتی تن بدهد، به نظرم تنها یک راه پیش رو دارد:
با همه ی مصیبت هایی که بر سر راه کسب وکارآفرینی در کشور ما وجود دارد، برود کارآفرین شود.