اوتیسم سازمانی
سال گذشته در ترجمه ی فصولی از یک کتاب برای اولین بار با این اصطلاح آشنا شدم.
«اوتیسم سازمانی» یا «Corporate Autism» حکایت از عملکرد سازمان هایی دارد که اقدامات مختلف و متعددی در خصوص «چگونگی انجام کار» انجام می دهند ولی از «چیستی کار» غافل هستند.
برای «چگونگی» استانداردهای گوناگونی وجود دارد که سازمان ها می توانند با توجه به آنها کار خود را پیش ببرند و تاثیرات مثبت آن را هم ببیند؛ و چه بسا خوشحال و راضی هم باشند.
ولی اگر از «چیستی» کار غفلت کرده باشند، به مرور دچار گمراهی و سرگشتگی می شوند و از اهداف سازمان دور خواهند شد.
با این تعبیر، چه بسا سازمان هایی که زنده اند و فعالند و سودده، اما به مرور در نتیجه ی «اوتیسم سازمانی»، سرگشته و حیران، از فضای کار و کسب خود دور و به مرور، حذف خواهند شد.
به نظر من، سازمان های بزرگ و کوچکی که در فضای امروزین کار و کسب در کشور ما، وجوهی پرداخت می کنند و فرم هایی تکمیل می کنند و نشان ها و لوح ها و تقدیرنامه هایی دریافت می کنند، می توانند برای زیباسازی صفحه ی سایت شان یا وزین نمودن حجم گزارش های عملکرد سالانه شان از این نشان ها و استانداردها و چه و چه استفاده کنند، ولی خدا کند بتوانند از «چیستی» کارشان که همان «بیانیه ی مأموریت» آنها است هم غفلت نکنند.
کاش موسسه ای متولی سر و سامان دادن و سنجیدن میزان توجه سازمان ها به «چیستی» کارشان باشد.