خاطرات سازمانی من- تجربه ی بازنشستگی
وارد اداره شدم.
به روال جاری هر روزه، کامپیوترم را روشن کردم ولی سیستم بالا نیومد.
نام کاربری و کلمه عبور را می زدم ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد.
وارد اداره شدم.
به روال جاری هر روزه، کامپیوترم را روشن کردم ولی سیستم بالا نیومد.
نام کاربری و کلمه عبور را می زدم ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد.
این هشتمین مقاله ی من در مجله خوب موفقیت است. باز هم مقاله ای در حوزه فروش و بازاریابی؛ این بار البته فروش.
یادم نمی رود که یک بار دوستی که با واسطه و معرفی دوست مشترکی قصد اتصال من با گروه های آموزشی را داشت، در تماس تلفنی پس از تشریح فضای آموزش و برای توصیف دشواری کار من برای ورود به این حیطه، از افراد مختلفی نام برد و اشاره کرد که اینها فعالان این حوزه ای هستند که میخواهی واردش بشوی؛ حتی دیدن این آدمها هم برایت کار راحتی نیست، چه برسد به این که بخواهی همکارشان بشوی.
این هم هفتمین مقاله ی من در ماهنامه «موفقیت»
امیدوارم هم به فروشندگان کمک کند که با رعایت اصول پیشنهادی فروش حرفه ای داشته باشند، هم به فروشندگان و مدیران کمک کند سازمان فروش خود را ارتقاء بدهند.
نمی دانم این موضوع از کجا آب می خورد که وقتی به بعضی ها سمتی داده می شود، ولو در حد سرپرستی چند آدم مثل خودشان، شیوه ی انتخابی شان برای اداره ی کار این است که با همه یک شکل رفتار کنند و انتظار دارند که همه خودشان را با آن شیوه ی کار تطبیق بدهند، چون آنها همین شیوه را درست می دانند.
ششمین مقاله ای که برای «موفقیت» نوشتم، آذرماه 99 در شماره 408 با نام «خریدن یا نخریدن؛ مساله، مشتری است» به چاپ رسید.