قربانیان ِ شوآف
یکی از بدبختی های روزگار حاضر ما این است که آدم هایی داریم که شوآف بلدند و آدم ها و سازمان هایی داریم که قربانی این شوآف ها و شومن ها هستند.
یکی از بدبختی های روزگار حاضر ما این است که آدم هایی داریم که شوآف بلدند و آدم ها و سازمان هایی داریم که قربانی این شوآف ها و شومن ها هستند.
«شهر فرش»، مثل بقیه ی شرکت های ایرانی، «فلسفه» دارد، «اهداف»، «چشم انداز» و «مزایای رقابتی».
البته این ها را در سایتش دارد.
یکی از اولین کارهایی که در اولین محل کارم انجام دادم، نوشتن بودجه برای شرکت تازه تاسیسی بود که برایش کار می کردم.
وقتی هم به بانک آمدم، در فاصله ی کوتاهی از استخدامم حکم «معاون واحد بودجه و صورت های مالی» برایم صادر کردند.
«بیکاری» باعث پریشانی های روان شناختی طاقت فرسا می شود، نه از آن جهت که بیکاری عامل فقر اقتصادی است، بلکه عمدتا به این خاطر که «عزت نفس» انسان را از بین می برد. کار، شایستگی و انسانیت او را محک می زند.
«کشور توسعه نیافته» معنا ندارد؛ این کشورها «ضعف مدیریت» دارند.
پی نوشت:
خواندن و نوشتن از «پیتر دراکر» بهانه لازم ندارد.
این دو یادداشت را از پشت جلد کتاب «روزنوشته های پیتر دراکر» انتخاب کرده ام.
تعداد مصادیق الگوی رفتاری که در آمد و شدهای روزمره و در معابر عمومی می بینیم و به شکل گسترده ای در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم هم خودشان را نشان می دهند، خیلی زیاد است.
ولی این آخرین پستی است که به این مبحث اختصاص می دهم و دست کم تا مدتها بعد، از این الگوها نخواهم نوشت.
نامی که برای این مدل رفتاری به نظرم رسیده این است: دور زدن دیگران.