روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

۸۳ مطلب با موضوع «یادداشت های عمومی» ثبت شده است

درست مثل بابا کرم

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ب.ظ

سالها قبل، وقتی جوان بودم و مجرد، در چند مورد افاضه کرده بودم که:

چرا بعضیا وقتی به مراسم عروسی میان، نه دست می زنند، نه می خندند، نه شادند، همه اش مشغول حرف زدند هستند یا زل زده اند به یه گوشه ی سالن؟

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۵۱
علیرضا داداشی

من رزومه ات هستم!

چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

یکی از موضوعات عجیب در سرزمین نازنین ما اینه که بعضی از  آدمها دوست دارند داشته های دیگران رو متعلق به خودشون بدونند.

مادرم  از قول این آدمها می گه: «مالِ خودم، مالِ خودم؛ مالِ مردم هم، مالِ خودم.»

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۵:۲۴
علیرضا داداشی

تغییر مسیر: من مصلح نیستم.

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۸ ق.ظ

سلام.

 

انگار حرفهایی که از جنس صحبتهای خصوصی  هستند را ناخواسته با سلام شروع می کنم.

 

این یک اقرارنامه است که شاید اصلا آن را نخوانید، ولی به سبب اهمیتی که برای خودم دارد و لازم است مدنظر داشته باشم، آن را می نویسم.

 

بعد از نوشتن پست دیشب با نام «دندان پیش یا دندان آسیا؟ مساله این است.» حال خودم خیلی بد شد.

حذفش کردم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۸ ، ۱۱:۳۸
علیرضا داداشی

شاید وقتی دیگر

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ب.ظ

میز غذاخوری را گذاشته بودند گوشه ی سالن، صندلی های آن را هم در کنار مبل های تشریفاتی و مبل های راحتی، یکی یکی در کنار هم دیگر  دورتا دور سالن پذیرایی چیده بودند. درست شبیه اتاق انتظار درمانگاه ها یا سالن انتظار دفاتر کاریابی که افراد یا روی آنها مشغول فرم پر کردن هستند یا کلافه و عصبی فرمهای تکمیل شده شان را در دست گرفته اند تا صدایشان بزنند و وارد اتاق مصاحبه بشوند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۳
علیرضا داداشی

تواضع و تفاخر

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۱۳ ب.ظ

مدتی است فکرم به موضوعی مشغول شده که الان تصمیم دارم اینجا بنویسم.

تواضع کردن از سوی هر کسی شایسته و پسندیده نیست.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۱۳
علیرضا داداشی

روز معلم را به چه کسی تبریک بگویم؟

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۵۸ ب.ظ

این یک درد دل و دلنوشته مبتنی بر یافته ها و تجربیات شخصی است و دلیل ندارد قابل تعمیم باشد؛ هست یا نه به خواننده ی عزیز محول می کنم.

 

یک روز از روز معلم گذشته و من این روز را به سبک تکراری و مالوف سالهای گذشته ام، تنها به تعداد کمی از معلمان تبریک گفته ام.

به بعضی هم فراموش کرده ام تبریک بگویم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۵۸
علیرضا داداشی

عطار، گوگل، راننده تاکسی

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۵۷ ب.ظ

راننده تاکسی حدود 60 سالی داشت.

این حدس من را بعداً وقتی به سال سربازی رفتنش اشاره کرد تایید کرد.

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۵۷
علیرضا داداشی