خاطرات سازمانی من: آزمودن آزموده
این را چندین بار پیش از این آزموده ام؛ چندین بار پیش از این آخرین بار که میخواهم اینجا برایتان بنویسم.
این را چندین بار پیش از این آزموده ام؛ چندین بار پیش از این آخرین بار که میخواهم اینجا برایتان بنویسم.
نمی دانم این موضوع از کجا آب می خورد که وقتی به بعضی ها سمتی داده می شود، ولو در حد سرپرستی چند آدم مثل خودشان، شیوه ی انتخابی شان برای اداره ی کار این است که با همه یک شکل رفتار کنند و انتظار دارند که همه خودشان را با آن شیوه ی کار تطبیق بدهند، چون آنها همین شیوه را درست می دانند.
در سازمانِ جدید تازه وارد حساب می شدم.
تهیه گزارش تحلیلی هفتگی از وضعیت حساب های سود و زیانی سازمان به من واگذار شده بود؛ گزارشی که پیش از من هفته های متمادی تهیه و ارائه شده بود.
در سیستم دولتی، یک سمتی وجود دارد به نام: «مشاور مدیر عامل در امور فلان».
وقتی کسی که به شکل های مرسوم در سیستم دولتی صاحب عنوان و پستی شده، سابقه ی کاری اش بالا برود یا به توفیق بازنشستگی نائل شود و جایی نداشته باشد که برود، به عنوان «مشاور» به فعالیتش ادامه می دهد.
یک عده بودیم که همگی با مدرک دانشگاهی و سابقه ی کاری مرتبط وارد سازمانی شده بودیم که خیلی سال بود استخدام گروهی نداشت و از طرفی دیگر هم مدارک تحصیلی کارکنان ِ پیش از ما، اغلب غیر دانشگاهی بود.
تعداد کارکنان شرکت زیاد نبود.
ما چهار پنج نفر بودیم که روزها با مدیر عامل سوار اتومبیل شخصی اش می شدیم، می رفتیم در خیابان ها و کوچه های اطراف شرکت در میدان آرژانتین بروشور پخش می کردیم تا مردم با شرکت آشنا شوند.
در پست قبلی، در مورد بی توجهی بعضی ها به جایگاه « مهارتها» در موفقیت افراد موفق نوشته بودم.
در پایانش به این نتیجه رسیدم که درباره ی «مستندسازی» هم بنویسم با این نیت که شاید کمک کند خلاء مهارت در سازمان بر طرف شود.