ایستگاه متروی دروازه دولت به ادعای برخی، شلوغ ترین و پر ترافیک ترین ایستگاه متروی تهران است.
من که باید صبح ها در این ایستگاه پیاده شوم، برای جلوگیری از مشکلات مربوط به این شلوغی، معمولا از همان اول ایستگاه که سوار می شوم، میله ی کنار در ورودی را می گیرم و همان جا می مانم که بتوانم راحت پیاده شوم.
فکر می کردم هیچ وقت کارمند نشوم، آن هم کارمند بانک؛ ولی شدم.
چطوری اش بماند برای بعد؛ شاید در مطلب جداگانه.
در طی تمام دوران کاری ام، از همان کار دانشجویی در دفتر حسابرسی که «کمک حسابرس» بودم تا هر کار دیگری که بعدها ، در سال های بعد انجام داده ام، تا همین الان، تقریباً در هیچ مقطعی فقط به یک شغل بسنده نکرده ام.
یکی از معضلات شناخته شده در حوزه ی «قانون» و «قانون گزاری» در کشور ما، «اجرای قانون» است.
آن لطیفه ی دوران کودکی ما (دهه ی پنجاه و شصت) را یادتان هست؟
تعداد مصادیق الگوی رفتاری که در آمد و شدهای روزمره و در معابر عمومی می بینیم و به شکل گسترده ای در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم هم خودشان را نشان می دهند، خیلی زیاد است.
ولی این آخرین پستی است که به این مبحث اختصاص می دهم و دست کم تا مدتها بعد، از این الگوها نخواهم نوشت.
نامی که برای این مدل رفتاری به نظرم رسیده این است: دور زدن دیگران.