تعداد مصادیق الگوی رفتاری که در آمد و شدهای روزمره و در معابر عمومی می بینیم و به شکل گسترده ای در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم هم خودشان را نشان می دهند، خیلی زیاد است.
ولی این آخرین پستی است که به این مبحث اختصاص می دهم و دست کم تا مدتها بعد، از این الگوها نخواهم نوشت.
نامی که برای این مدل رفتاری به نظرم رسیده این است: دور زدن دیگران.
یک نتیجه ی دیگر از کنجکاوی در رفتارها و الگوهای رفتاری آدم ها :
اول اقدام، بعد امکان سنجی.
نتیجه ی فضولی ها و کنجکاوی های من در مرور پیوسته ی رفتار آدمهای اطراف این است:
اول این که، رفتارهای فردی و اجتماعی هر کس شبیه خودش است و بعد، هر کس هر الگوی رفتاری که دارد در همه ی زمان ها و مکان ها و موقعیت ها همان رفتار را بروز می دهد و شاید درست تر این است که بگویم الگوی یکنواختی برای رفتارهای هر شخص می توان پیدا کرد و فرقی هم ندارد که در رانندگی باشد یا پیاده روی یا بالا رفتن از پله برقی یا ...
من یک همکار دارم که بیش از یک دهه است با هم دوست هستیم.
من و او مثل هر دو انسان دیگری در عین شباهت، تفاوت هایی هم داریم که برایم جالب است.
قاعده ی حضور اول وقت در سازمان ما این طوری است:
صبح ساعت شروع کار ستاد 7:30 است ولی یک فرجه ی 15 دقیقه ای داریم که می توانیم از آن استفاده کنیم؛ به این صورت که،اگر تا 7:45 دقیقه هم برسیم تاخیر محسوب نمی شود ولی اگر 7:46 برسیم ، 16 دقیقه تاخیر محسوب می شود. تاخیرمان بعد از 7:45 معنی پیدا می کند ولی از 7:30 محاسبه می شود.
جمع تاخیرهای صبح می تواند 4 مرتبه باشد و روی هم رفته 2 ساعت.
بیشتر از این میزان، منجر به صدور نامه و درج در پرونده ی پرسنلی می شود.
مادرم ضرب المثلی - شاید خودساخته - دارد که به کرات و به فراخور از آن استفاده می کند:
بمیره بدی که بره، خوب جاش بیاد.