قاعده ی حضور اول وقت در سازمان ما این طوری است:
صبح ساعت شروع کار ستاد 7:30 است ولی یک فرجه ی 15 دقیقه ای داریم که می توانیم از آن استفاده کنیم؛ به این صورت که،اگر تا 7:45 دقیقه هم برسیم تاخیر محسوب نمی شود ولی اگر 7:46 برسیم ، 16 دقیقه تاخیر محسوب می شود. تاخیرمان بعد از 7:45 معنی پیدا می کند ولی از 7:30 محاسبه می شود.
جمع تاخیرهای صبح می تواند 4 مرتبه باشد و روی هم رفته 2 ساعت.
بیشتر از این میزان، منجر به صدور نامه و درج در پرونده ی پرسنلی می شود.
پیش نوشت:
پیش تر مطالب پراکنده ای در باب روش های خاص مدیریتی در سازمان های دولتی نوشته ام ؛ هم اینجا و هم در اینستاگرام و هم در کانالی که در تلگرام دارم.
مادرم ضرب المثلی - شاید خودساخته - دارد که به کرات و به فراخور از آن استفاده می کند:
بمیره بدی که بره، خوب جاش بیاد.
بهزاد نبوی، فعال اصلاح طلب در مصاحبه ای، گفته :
«من در زندان، ضد انقلاب، یعنی همه انقلابها شدم! از انقلاب فرانسه تا بهار عربی. از نگاه من انقلابها مشکلات اساسی دارند. مهمترین مشکل آنها این است که با تفکر انقلابی، ساختار موجود کشور را نابود میکنند و بهدلیل بیتجربگی در ایجاد ساختار جدید دچار مشکلات اساسی میشوند. خود ما هم در ابتدای انقلاب تجربه نداشتیم و طبعا در اداره کشور دچار مشکلات اساسی بودیم. اجراییترین فرد در میان ما مرحوم مهدی بازرگان بود که تصور میکنم مهمترین سمت اجراییاش ریاست سازمان آب تهران در زمان مرحوم محمد مصدق بود. به این نتیجه رسیدم که در عصر حاضر برای ما و همه ملتها و کشورها، تنها راه، اصلاحات است. گفتمان اصلاحطلبی تعطیلبردار نیست. در هیچ کجای دنیا، امروز دیگر انقلاب مقبولیتی ندارد».
همکار جوان، امروز همان سوالی را پرسید که قدیمی ها تا چند سال قبل می پرسیدند.
جوابی که به او داد، کسی به قدیمی ها نمی داد.
جواب تا یکی دو دقیقه شوکه اش کرد. بعد، تا حدی قانع شد؛ البته تا حدی.
فرهنگ های سازمانی در محیط وجود دارند. آن ها در یک یا چند ابرفرهنگ مثل گروه های نژادی یا واحدهای فرهنگی بزرگ، عمل می کنند.
... ابرفرهنگ ها بر تعامل فرهنگ سازمانی نفوذ دارند.
... تمام سازمان ها با سه خرده فرهنگ کلی که عملیات سازمان، طرح سازمان و وظیفه ی مدیر اجرایی سازمان را منعکس می کند، به کار خود ادامه می دهند.