مشتری مداری: (1) مغازه ی خودمون
نزدیک به 5 سال از یک سوپر مارکت در انتهای خیابان خرید می کردم.
مثل عمده ی مشتریان این نوع فروشگاه ها (فروشگاه کالاهای تند مصرف)، من هم اولین مقصدم برای خرید کردن به طور ذهنی و حتی فکر نکرده این مغازه بود.
نزدیک به 5 سال از یک سوپر مارکت در انتهای خیابان خرید می کردم.
مثل عمده ی مشتریان این نوع فروشگاه ها (فروشگاه کالاهای تند مصرف)، من هم اولین مقصدم برای خرید کردن به طور ذهنی و حتی فکر نکرده این مغازه بود.
در سازمانِ جدید تازه وارد حساب می شدم.
تهیه گزارش تحلیلی هفتگی از وضعیت حساب های سود و زیانی سازمان به من واگذار شده بود؛ گزارشی که پیش از من هفته های متمادی تهیه و ارائه شده بود.
قرار گذاشته بودم که بیشتر از گذشته به معرفی کتاب بپردازم.
امروز دو کتاب با موضوع بازی پردازی یا گیمیفیکیشن (gamification) معرفی می کنم.
هم دانشکده ای بودیم در مقطع کارشناسی.
چهارتا دوست که همگی قبل از قبولی در دانشگاه دو به دو با هم دوست بودیم و تقریبا بچه محل و بعد قبولی در یک دانشکده زمینه ساز دوستی های بیشتر و طولانی تر بین مان شد و بعد هم که همگی در سازمانهایی مشغول به کار شده بودیم، این نزدیکی و ارتباط بیشتر شده بود. دو نفرمان حسابداری خوانده بودیم و دو نفر دیگر مدیریت.
تعداد مقالات من در وبسایت ارزشمند «مدیران نواندیش» با مقاله ای که در شهریور ماه 1398 منتشر شد، به پنج مقاله رسید.
مقاله ای با عنوان «جابجایی جایگاه فروشنده و مشتری»
می توانید مطلب من را در کنار ده ها مطلب مفید و آموزنده ی دیگر، در این نشانی بخوانید.
همچنان توصیه ی من این است که به سایت شان و صفحه ی اینستاگرام شان سر بزنید و عضو شوید و از مطالب مفیدشان بهره مند شوید.
آخرین رخداد دوست داشتنی برای من، دعوت جناب مهندس برقی برای حضور در برنامه ی زنده ی «رویش» در «رادیو اقتصاد» بود.
در سیستم دولتی، یک سمتی وجود دارد به نام: «مشاور مدیر عامل در امور فلان».
وقتی کسی که به شکل های مرسوم در سیستم دولتی صاحب عنوان و پستی شده، سابقه ی کاری اش بالا برود یا به توفیق بازنشستگی نائل شود و جایی نداشته باشد که برود، به عنوان «مشاور» به فعالیتش ادامه می دهد.