خاطرات سازمانی من:حاج محسن
خاطره هایی که هر از گاهی خواهم نوشت، ترتیب زمانی نخواهند داشت. هر وقت هر کدام به خاطرم آمد،می نویسم.
خاطره هایی که هر از گاهی خواهم نوشت، ترتیب زمانی نخواهند داشت. هر وقت هر کدام به خاطرم آمد،می نویسم.
بر اساس یک سری مشاهده ، قصد طرح چند سوال را دارم؟
سوال از رفتاری که محدود به یک کشور نیست.
بعضی مواقع لازم است برای دیگران غول بسازیم.
اینکه آنها علاقمند باشند غول داشته باشند یا نه، اهمیتی ندارد؛ چون اصلاً به خودشان مربوط نیست.
ما هر وقت لازم بدانیم، موظفیم و متعهدیم برای آنها غول بسازیم.
چگونه؟
در این 20 و خرده ای سالی که در سازمان های کوچک و بزرگ مشغول کار بوده ام، از دولتی و خصوصی و نیمه دولتی و وابسته به نهاد گرفته تا خصولتی (خصوصی دولتی شده) تقریباً با همه نوع سازمانی آشنایی پیدا کرده ام؛ یا شاغل آنها بوده ام یا به سبب دورانی که حسابرس بوده ام با آنها سر و کار داشته ام.
در این بین آدم های زیادی آمده اند و رفته اند که من با نوع نگاه خاص خودم متوجه نکات مهمی از این رفتن ها و آمدن ها شده ام.
در سی و نهمین شماره ماهنامه ی «بازاریاب بازارساز» مقاله ای داشتم به نام «برای اثبات اینکه حرفه ای هستم.»
توصیه هایی برای بازاریابان و فروشندگانی که به شغل خود نگاه حرفه ای دارند.
شهریور 1394 دانشجوی دکترای بازاریابی شدم.
امروز که حدوداً 2 سال از آن زمان گذشته، آزمون جامع را هم پشت سر گذاشته ام و از ترم جدید، به امید خدا به سوی رساله ی پایان نامه حرکت خواهم کرد.
در این دو سال دانشجوی بازاریابی بودن و دانشجوی دکترای بازاریابی بودن، چه کرده ام؟
این سوال را اول از همه خودم از خودم پرسیدم.
در سال 1983 ، «هاروارد بیزینس ریویو» مقاله ای منتشر کرد به نام «جهانی شدن بازارها».
نویسنده ی این مقاله پروفسور «تئودور لویت» بود که در این مقاله به این موضوع مهم اشاره کرد که بازارها در حال یکسان شدن هستند و در آینده، بازار جهانی یکسانی ظهور خواهد کرد.
او به شرکتها پیشنهاد داد که کالاهای یکنواختِ با کیفیت بالا تولید کنند و سپس آنها را با استفاده از تبلیغات، قیمت و کانال توزیع ِ یکنواخت در سطح جهان عرضه کنند.