روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرفه ای گری» ثبت شده است

خاطرات سازمانی من:بیچاره مصطفی!

چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۶ ب.ظ

سالهای پایانی دهه ی هفتاد بود.

شرکت ما را یک شرکت بزرگتر خرید بود.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۷ ، ۱۸:۴۶
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: پروژه ی «جا خالی» عملی شد.

پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۰۹ ق.ظ

سلام.

 

حرف از عملی شدن یک ماموریت غیرممکن نیست؛ از هیچ نوعش.

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۷ ، ۰۹:۰۹
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: جا خالی

سه شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۶ ق.ظ

ایستگاه متروی دروازه دولت به ادعای برخی، شلوغ ترین و پر ترافیک ترین ایستگاه متروی تهران است.

 

من که باید صبح ها در این ایستگاه پیاده شوم، برای جلوگیری از مشکلات مربوط به این شلوغی، معمولا از همان اول ایستگاه که سوار می شوم، میله ی کنار در ورودی را می گیرم و همان جا می مانم که بتوانم راحت پیاده شوم.

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۷ ، ۱۰:۰۶
علیرضا داداشی

من و دکتر محمدحسین غوثی

دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۳۵ ب.ظ

رابطه ی من با جناب دکتر «محمدحسین غوثی» رابطه ای خاص و تا حدی منحصر به فرد است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۷ ، ۱۳:۳۵
علیرضا داداشی

53 اصل مذاکره و یک دزد

پنجشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۴۶ ب.ظ

 

می خواهم از یک دزدی برایتان بنویسم.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۱۴:۴۶
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: جویای کار

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۱۶ ب.ظ

در طی تمام دوران کاری ام، از همان کار دانشجویی در دفتر حسابرسی که «کمک حسابرس» بودم تا هر کار دیگری که بعدها ، در سال های بعد انجام داده ام، تا همین الان، تقریباً در هیچ مقطعی فقط به یک شغل بسنده نکرده ام.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۱۶
علیرضا داداشی

روند رو به زوال استاد - شاگردی

پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۱۲ ب.ظ

داشتم برای چندمین بار با موضوعی کلنجار می رفتم.

 

گفتم بنویسمش که هم ذهنم را از این آشوب نجات بدهم و هم شاید کسی نوشته ام را خواند و نظری داد و بعدها به گوش کسان دیگری رسید و ... بالاخره، روزی، اتفاقی افتاد.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۱۲
علیرضا داداشی