برادرم حمیدرضا
محتوای این پست تبلیغاتی نیست.
یعنی هدفش تبلیغ نیست؛ بیشتر از نوع شرح تجربیات موفق است، ولو این که می تواند تبلیغات هم باشد. و البته این خودش بالذاته بد هم نیست.
محتوای این پست تبلیغاتی نیست.
یعنی هدفش تبلیغ نیست؛ بیشتر از نوع شرح تجربیات موفق است، ولو این که می تواند تبلیغات هم باشد. و البته این خودش بالذاته بد هم نیست.
سال ها پیش، خلاصه ای تهیه کرده بودم از کتاب «مدیریت ارتباطات» نوشته ی «جان سی. ماکسول»
سال گذشته در ترجمه ی فصولی از یک کتاب برای اولین بار با این اصطلاح آشنا شدم.
در سال 1983 ، «هاروارد بیزینس ریویو» مقاله ای منتشر کرد به نام «جهانی شدن بازارها».
نویسنده ی این مقاله پروفسور «تئودور لویت» بود که در این مقاله به این موضوع مهم اشاره کرد که بازارها در حال یکسان شدن هستند و در آینده، بازار جهانی یکسانی ظهور خواهد کرد.
او به شرکتها پیشنهاد داد که کالاهای یکنواختِ با کیفیت بالا تولید کنند و سپس آنها را با استفاده از تبلیغات، قیمت و کانال توزیع ِ یکنواخت در سطح جهان عرضه کنند.
مدگرایی و مصرف گرایی در نگاه بازاریابان امری مهم است.
مد گرایی از نگاه بازاریابان ، تصویرگر بخشی از تجربه ی زندگی انسان مدرن است.
مصرف گرایی یک تغییر مهم در حوزه ی بازار ایجاد می کند آن هم این است که در نتیجه ی ترویج مصرف گرایی، قدرت خریدار از فروشنده بیشتر می شود.
در چنین شرایطی بازاریاب باید بتواند با اولویت دادن به خواسته های مشتری و مصرف کننده، وجوه تمایز محصول را برجسته سازد. وجوه تمایزی که اگر وجود نداشته باشند تولید کننده محکوم به شکست است.
کتاب «چرایی خرید» که در سال ۲۰۱۵ به وسیله ی چهار نویسنده امریکایی نوشته شده، به رفتار مصرف کننده و بازاریابی مد می پردازد.
فرهنگ های سازمانی در محیط وجود دارند. آن ها در یک یا چند ابرفرهنگ مثل گروه های نژادی یا واحدهای فرهنگی بزرگ، عمل می کنند.
... ابرفرهنگ ها بر تعامل فرهنگ سازمانی نفوذ دارند.
... تمام سازمان ها با سه خرده فرهنگ کلی که عملیات سازمان، طرح سازمان و وظیفه ی مدیر اجرایی سازمان را منعکس می کند، به کار خود ادامه می دهند.