بی ربط های مرتبط
در روزهای آلودگی هوای تهران، مکرر پیش آمد که به ارتباط یک سری موضوعات با موضوعات دیگر فکر کنم.
موضوعاتی که در ظاهر شاید بی ربط باشند، ولی واقعا مرتبطند.
در روزهای آلودگی هوای تهران، مکرر پیش آمد که به ارتباط یک سری موضوعات با موضوعات دیگر فکر کنم.
موضوعاتی که در ظاهر شاید بی ربط باشند، ولی واقعا مرتبطند.
چند سال پیش همکاری داشتم که از شرایط کاری اش ناراضی بود.
وقتی بعد از مدتها تلاش و پیگیری، توانست رضایت مدیران را جلب کند و با انتقالش به بخش دیگری از سازمان موافقت شد، انتظار داشتیم آنچه را در اختیار دارد به دیگران منتقل کند تا بعد از رفتنش کارهای آن واحد سازمان معطل نماند.
در سازمانِ جدید تازه وارد حساب می شدم.
تهیه گزارش تحلیلی هفتگی از وضعیت حساب های سود و زیانی سازمان به من واگذار شده بود؛ گزارشی که پیش از من هفته های متمادی تهیه و ارائه شده بود.
برای آدمهایی که سکون و ماندگاری طولانی مدت در یک جایگاه و اشتغال بلندمدت در یک شغل را دوست ندارند، یا بعضی دیگر که چنین شرایطی را حتی تحمل هم نمی توانند بکنند، زیاد پیش می آید که در طول مسیر از خودشان بپرسند تا کی قرار است به این وضعیت ادامه بدهم.
حالا اگر چنین فردی در سازمانی، خانواده ای، گروهی یا به طور کلان تر در جامعه ای زندگی کند که وجه غالب کارها روتین هستند، تحمل شرایط خیلی دشوارتر و گاه غیر قابل تحمل خواهد بود.
قرار گذاشته بودم که بیشتر از گذشته به معرفی کتاب بپردازم.
امروز دو کتاب با موضوع بازی پردازی یا گیمیفیکیشن (gamification) معرفی می کنم.
سلام.
خیلی وقت است که مطالبی از ذهنم عبور می کند، بعضی را خام خام و بعضی را نیم پز می آورم که اینجا درباره شان صحبت کنم، ولی هر بار مجموعه ای از کارهای خرد ِ زمانبر می آیند خودشان را می اندازند وسط دایره و فرصت نوشتن را از من می گیرند.
اما، الان بالاخره نشستم که بنویسم.
هم دانشکده ای بودیم در مقطع کارشناسی.
چهارتا دوست که همگی قبل از قبولی در دانشگاه دو به دو با هم دوست بودیم و تقریبا بچه محل و بعد قبولی در یک دانشکده زمینه ساز دوستی های بیشتر و طولانی تر بین مان شد و بعد هم که همگی در سازمانهایی مشغول به کار شده بودیم، این نزدیکی و ارتباط بیشتر شده بود. دو نفرمان حسابداری خوانده بودیم و دو نفر دیگر مدیریت.