قبل از ورود به بانک، 5 سال سابقه ی مرتبط داشتم و حدود 12 سازمان مختلف کار کرده بودم. کارهایی مرتبط با رشته ی تحصیلی ام که از ترم 4 مقطع کارشناسی شروع شده بود.
می خواهم از تجربه ای بنویسم که بارها و بارها، در سازمان های مختلف، در مرور زمان به آن رسیده ام ولی هر بار به شکلی مشابه بروز یافته است.
آدم ها، فرار می کنند
گاه از تن ها، گاه از تنهایی،
گاه از درد، گاه از بی دردی،
گاه از دیگران، گاه از خودشان.
آدم ها، پناه می برند
گاه به تن ها، گاه به تنهایی،
گاه به درد، گاه به بی دردی،
گاه به دیگران، گاه به خودشان.
آدم ها فرار می کنند
گاه از عاشقی.
پناه می برند
گاه به عاشقی، عاشقی.
آدم ها.....
عجیب ترین واقعیت جهان را کشف کرده ام.
عحیب ترین واقعیت جهان یک چیز است: همه، درست می گویند؛
این روزها فشردگی برنامه ها، مجال خیلی کارها را از من گرفته و بیشتر اوقات فکرم مشغول است.
اگر خواستید از «آموزش» برای خودتان دکانی بسازید - که بعید می دانم اهل این کارها باشید - یک پیشنهاد عالی برای تان دارم.