پاک سازی
امروز، برخلاف همه ی سال های گذشته در چنین روزهایی، وقت آزاد داشتم.
نشستم به پاک سازی فایل ها و پوشه های کامپیوتر اداره.
امروز، برخلاف همه ی سال های گذشته در چنین روزهایی، وقت آزاد داشتم.
نشستم به پاک سازی فایل ها و پوشه های کامپیوتر اداره.
قبل از ورود به بانک، 5 سال سابقه ی مرتبط داشتم و حدود 12 سازمان مختلف کار کرده بودم. کارهایی مرتبط با رشته ی تحصیلی ام که از ترم 4 مقطع کارشناسی شروع شده بود.
از پست قبلی تا این یکی، خیلی تاخیر افتاد. ببخشید فکرم جمع نمی شد.
توری ساز پست قبلی که دیگر نیامد و آن قدر بد رفتار کرد که به اتفاق همسر تصمیم گرفتیم بی خیالش شویم و به قول یکی از دوستان حواله اش دادیم به خدا. (این قدرها هم برای مان جدی نبود. دوستم خیلی جدی گرفته بود.)
پیش از این در دو پست مجزا، از «حرفه ای گری» نوشته بودم و از «تجربه ی حرفه ای گری در سطح مشتریان خرد». ولی این بار و البته در یکی دو مطلب بعدی، از کسانی خواهم نوشت که اصلاً به این موضوع اهمیت نمی دهند و رفتارهای غیر حرفه ای شان جز مکدر کردن خاطر مشتری، کاربردهای دیگری هم دارد. اما دست کم تصمیم من این است که هیچ مشتری جدیدی برایشان نفرستم.
درگیری ذهنی یک حالت انگیزشی است که توسط «عوامل داخلی» و «عوامل خارجی» مربوط به محصول و مشتری ایجاد می شود و می تواند به تعهد مداوم یا بلند مدت مشتری نسبت به خرید یا مصرف محصول منجر شود.
پیش نوشت 1- این چند بند، فقط بخش هایی از نظرات من در مرور دوباره ی پست قبلی خودم است. نه پاسخ یا راه حل. راستش نه از من سوال کرده و نه راه حل خواسته.
پیش نوشت 2- چند روز اخیر ، برنامه های خیلی فشرده ای داشتم که مانع از آن شد که زودتر بیایم و بنویسم. ببخشید.
سالها قبل در تبلیغات تلویزیون های تولیدی یک شرکت امریکایی از تصویر یک زن جوان در دو وضعیت استفاده شد و نتایج مقایسه گردید.
زمانی که زن جوان ظاهر و پوشش ساده داشت و زمانی دیگر که ظاهر و پوششی فریبنده برایش انتخاب شد.