ساعت حدود 7 و 15 دقیقه صبح جمعه، در صف نانوایی ماشینی ایستاده بودم.
هنوز پخت نان شروع نشده بود.
نانوا، کمی آن طرف تر در میانه ی مغازه روی صندلی نشسته بود تا نقاله گرم شود.
یکی از بدبختی های روزگار حاضر ما این است که آدم هایی داریم که شوآف بلدند و آدم ها و سازمان هایی داریم که قربانی این شوآف ها و شومن ها هستند.
«بیکاری» باعث پریشانی های روان شناختی طاقت فرسا می شود، نه از آن جهت که بیکاری عامل فقر اقتصادی است، بلکه عمدتا به این خاطر که «عزت نفس» انسان را از بین می برد. کار، شایستگی و انسانیت او را محک می زند.
«کشور توسعه نیافته» معنا ندارد؛ این کشورها «ضعف مدیریت» دارند.
پی نوشت:
خواندن و نوشتن از «پیتر دراکر» بهانه لازم ندارد.
این دو یادداشت را از پشت جلد کتاب «روزنوشته های پیتر دراکر» انتخاب کرده ام.
تعداد مصادیق الگوی رفتاری که در آمد و شدهای روزمره و در معابر عمومی می بینیم و به شکل گسترده ای در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم هم خودشان را نشان می دهند، خیلی زیاد است.
ولی این آخرین پستی است که به این مبحث اختصاص می دهم و دست کم تا مدتها بعد، از این الگوها نخواهم نوشت.
نامی که برای این مدل رفتاری به نظرم رسیده این است: دور زدن دیگران.
یک نتیجه ی دیگر از کنجکاوی در رفتارها و الگوهای رفتاری آدم ها :
اول اقدام، بعد امکان سنجی.