روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

۴۶ مطلب با موضوع «یادداشت های مدیریتی :: سازمان و مدیریت» ثبت شده است

خاطرات سازمانی من:خسیس ِ پول دوست

شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۳۰ ب.ظ

این که چه جور همکاری بود، خیلی یادم نیست. راستش زیاد هم با هم کار نکرده بودیم و همون موقع هم این رو نمی دونستم.

حتی فکر می کنم بر خلاف اکثر همکاران که از دانشگاه علامه بودیم، او از دانشگاه ما هم نبود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۶:۳۰
علیرضا داداشی

بدبختی بزرگ، بزرگ تر، خیلی بزرگ تر

يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۱۲ ب.ظ

تا چند سال قبل، یک «بدبختی بزرگ» داشتیم:

مدیران بی سواد و نابلدی داشتیم که به حرف با سوادها و کاربلدها اهمیت نمی دادند.

 

چند سالی است که  یک «بدبختی بزرگ تر» داریم:

دانشگاه هایی ساخته ایم که به مدیران بی سواد و نابلد، مدرک باسوادی و کاربلدی می دهند.

 

همیشه یک «بدبختی خیلی بزرگ تر» داشته ایم  و داریم:

با این مدیران و این دانشگاه ها، انتظار بهبود اوضاع داشته ایم و داریم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۸:۱۲
علیرضا داداشی

به دلایلی که موضوع بحث ما نیست

دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۳۰ ب.ظ

موضوع این پست، گزارشی است از نتیجه ی طرح «بررسی شرایط احراز سِمَت در یک سازمان دولتی». 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۰
علیرضا داداشی

انتصابات دولتی

يكشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ق.ظ
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۶ ، ۱۱:۳۳
علیرضا داداشی

اوتیسم سازمانی

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ق.ظ

سال گذشته در ترجمه ی فصولی از یک کتاب برای اولین بار با این اصطلاح آشنا شدم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۴
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: از راه رسیده

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۲ ق.ظ

آقا، یک جا، در یک جلسه ای، در دفاع از پروژه ای خوب خودش را نشان داده است.

مدیر واحد «الف» که چشمانش برای دیدن کارمندان خودش ضعیف است، این ابراز وجود را دیده و این سوپرمن، در همان جلسه،  چشم و دل او را برده است.

 

مدیر واحد الف، یک روز، آقا را به عنوان معاون خودش آورده و در واحد «الف» مشغول کار کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۰:۳۲
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من:حاج محسن

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ق.ظ

 

خاطره هایی که هر از گاهی خواهم نوشت، ترتیب زمانی نخواهند داشت. هر وقت هر کدام به خاطرم آمد،می نویسم.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۱۹
علیرضا داداشی