خاطرات سازمانی من: مقایسه
قبل از ورود به بانک، 5 سال سابقه ی مرتبط داشتم و حدود 12 سازمان مختلف کار کرده بودم. کارهایی مرتبط با رشته ی تحصیلی ام که از ترم 4 مقطع کارشناسی شروع شده بود.
قبل از ورود به بانک، 5 سال سابقه ی مرتبط داشتم و حدود 12 سازمان مختلف کار کرده بودم. کارهایی مرتبط با رشته ی تحصیلی ام که از ترم 4 مقطع کارشناسی شروع شده بود.
از پست قبلی تا این یکی، خیلی تاخیر افتاد. ببخشید فکرم جمع نمی شد.
توری ساز پست قبلی که دیگر نیامد و آن قدر بد رفتار کرد که به اتفاق همسر تصمیم گرفتیم بی خیالش شویم و به قول یکی از دوستان حواله اش دادیم به خدا. (این قدرها هم برای مان جدی نبود. دوستم خیلی جدی گرفته بود.)
پیش از این در دو پست مجزا، از «حرفه ای گری» نوشته بودم و از «تجربه ی حرفه ای گری در سطح مشتریان خرد». ولی این بار و البته در یکی دو مطلب بعدی، از کسانی خواهم نوشت که اصلاً به این موضوع اهمیت نمی دهند و رفتارهای غیر حرفه ای شان جز مکدر کردن خاطر مشتری، کاربردهای دیگری هم دارد. اما دست کم تصمیم من این است که هیچ مشتری جدیدی برایشان نفرستم.
خاطره هایی که هر از گاهی خواهم نوشت، ترتیب زمانی نخواهند داشت. هر وقت هر کدام به خاطرم آمد،می نویسم.
در این 20 و خرده ای سالی که در سازمان های کوچک و بزرگ مشغول کار بوده ام، از دولتی و خصوصی و نیمه دولتی و وابسته به نهاد گرفته تا خصولتی (خصوصی دولتی شده) تقریباً با همه نوع سازمانی آشنایی پیدا کرده ام؛ یا شاغل آنها بوده ام یا به سبب دورانی که حسابرس بوده ام با آنها سر و کار داشته ام.
در این بین آدم های زیادی آمده اند و رفته اند که من با نوع نگاه خاص خودم متوجه نکات مهمی از این رفتن ها و آمدن ها شده ام.
دیروز تجربه ی یک نمونه رفتار «حرفه ای» در سطح خرد را داشتم که برای علاقمندان به بحث های بازاریابی و فروش و مشتری مداری هم می تواند جالب باشد.
یکی از کارهایی که باید در راه منزل انجام می دادم این بود که از عینک سازی برای تمیز کردن شیشه ی عینک اسپری مناسب تهیه کنم.
به عینک سازی رفتم.
یکی از مواردی که خلاء بزرگ آن در فضای کسب و کار فعلی جامعه ی ما به وضوح دیده می شود، موضوع «حرفه ای گری» است.
این که هر کسی در هر زمانی مایل به اشتغال به هر شغل و پیشه ای باشد، مشغول می شود، یکی از نواقص بزرگ فضای کسب و کار است؛ اینکه برخی افراد توانایی ها و ظرفیت های زیادی برای موفقیت در کار و حرفه شان دارند ولی به علت عدم آگاهی از شیوه های «حرفه ای گری» قادر به حفظ و ارتقاء آن نیستند، درد بزرگتر دیگری است.