ایستگاه متروی دروازه دولت به ادعای برخی، شلوغ ترین و پر ترافیک ترین ایستگاه متروی تهران است.
من که باید صبح ها در این ایستگاه پیاده شوم، برای جلوگیری از مشکلات مربوط به این شلوغی، معمولا از همان اول ایستگاه که سوار می شوم، میله ی کنار در ورودی را می گیرم و همان جا می مانم که بتوانم راحت پیاده شوم.
فکر می کردم هیچ وقت کارمند نشوم، آن هم کارمند بانک؛ ولی شدم.
چطوری اش بماند برای بعد؛ شاید در مطلب جداگانه.
پنجاه و دومین شماره ماهنامه ی «بازاریاب بازارساز»، ویژه ی مهر ماه 97 منتشر شد.
این شماره نیز مانند شماره ی قبل، به شکل الکترونیکی تولید و منتشر شده است،
جزئیات مربوط به محتوای این شماره را از سایت جناب «پرویز درگی» بخوانید.
یکی از بخش های این شماره، مصاحبه با من درباره ی روند شکل گیری و پیدایش کتاب «بیست گفتار فروش و بازاریابی» است که امیدوارم مطالعه ی آن را دوست داشته باشید.
تلفن اشتراک ماهنامه: 02166408251
سایت خرید: marketingshop.ir
متن مصاحبه ی من که با مقداری تغییرات به چاپ رسیده ، به شرح زیر است:
ساعت حدود 7 و 15 دقیقه صبح جمعه، در صف نانوایی ماشینی ایستاده بودم.
هنوز پخت نان شروع نشده بود.
نانوا، کمی آن طرف تر در میانه ی مغازه روی صندلی نشسته بود تا نقاله گرم شود.
یکی از بدبختی های روزگار حاضر ما این است که آدم هایی داریم که شوآف بلدند و آدم ها و سازمان هایی داریم که قربانی این شوآف ها و شومن ها هستند.
یکی از اولین کارهایی که در اولین محل کارم انجام دادم، نوشتن بودجه برای شرکت تازه تاسیسی بود که برایش کار می کردم.
وقتی هم به بانک آمدم، در فاصله ی کوتاهی از استخدامم حکم «معاون واحد بودجه و صورت های مالی» برایم صادر کردند.