خاطرات سازمانی من: حاشیه
یکی از اولین کارهایی که در اولین محل کارم انجام دادم، نوشتن بودجه برای شرکت تازه تاسیسی بود که برایش کار می کردم.
وقتی هم به بانک آمدم، در فاصله ی کوتاهی از استخدامم حکم «معاون واحد بودجه و صورت های مالی» برایم صادر کردند.
یکی از اولین کارهایی که در اولین محل کارم انجام دادم، نوشتن بودجه برای شرکت تازه تاسیسی بود که برایش کار می کردم.
وقتی هم به بانک آمدم، در فاصله ی کوتاهی از استخدامم حکم «معاون واحد بودجه و صورت های مالی» برایم صادر کردند.
«بیکاری» باعث پریشانی های روان شناختی طاقت فرسا می شود، نه از آن جهت که بیکاری عامل فقر اقتصادی است، بلکه عمدتا به این خاطر که «عزت نفس» انسان را از بین می برد. کار، شایستگی و انسانیت او را محک می زند.
«کشور توسعه نیافته» معنا ندارد؛ این کشورها «ضعف مدیریت» دارند.
پی نوشت:
خواندن و نوشتن از «پیتر دراکر» بهانه لازم ندارد.
این دو یادداشت را از پشت جلد کتاب «روزنوشته های پیتر دراکر» انتخاب کرده ام.
تعداد مصادیق الگوی رفتاری که در آمد و شدهای روزمره و در معابر عمومی می بینیم و به شکل گسترده ای در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم هم خودشان را نشان می دهند، خیلی زیاد است.
ولی این آخرین پستی است که به این مبحث اختصاص می دهم و دست کم تا مدتها بعد، از این الگوها نخواهم نوشت.
نامی که برای این مدل رفتاری به نظرم رسیده این است: دور زدن دیگران.
یک نتیجه ی دیگر از کنجکاوی در رفتارها و الگوهای رفتاری آدم ها :
اول اقدام، بعد امکان سنجی.
نتیجه ی فضولی ها و کنجکاوی های من در مرور پیوسته ی رفتار آدمهای اطراف این است:
اول این که، رفتارهای فردی و اجتماعی هر کس شبیه خودش است و بعد، هر کس هر الگوی رفتاری که دارد در همه ی زمان ها و مکان ها و موقعیت ها همان رفتار را بروز می دهد و شاید درست تر این است که بگویم الگوی یکنواختی برای رفتارهای هر شخص می توان پیدا کرد و فرقی هم ندارد که در رانندگی باشد یا پیاده روی یا بالا رفتن از پله برقی یا ...
پیش نوشت:
پیش تر مطالب پراکنده ای در باب روش های خاص مدیریتی در سازمان های دولتی نوشته ام ؛ هم اینجا و هم در اینستاگرام و هم در کانالی که در تلگرام دارم.