روند رو به زوال استاد - شاگردی
داشتم برای چندمین بار با موضوعی کلنجار می رفتم.
گفتم بنویسمش که هم ذهنم را از این آشوب نجات بدهم و هم شاید کسی نوشته ام را خواند و نظری داد و بعدها به گوش کسان دیگری رسید و ... بالاخره، روزی، اتفاقی افتاد.
داشتم برای چندمین بار با موضوعی کلنجار می رفتم.
گفتم بنویسمش که هم ذهنم را از این آشوب نجات بدهم و هم شاید کسی نوشته ام را خواند و نظری داد و بعدها به گوش کسان دیگری رسید و ... بالاخره، روزی، اتفاقی افتاد.
یکی از واقعیت های انکار ناپذیر در زمینه ی «فرهنگ اجتماعی» این است که وقتی مباحث «حاشیه دار» یا «حاشیه پرور» (یعنی مباحثی که ذاتاً ظرفیت حاشیه دار شدن را دارند) حضورشان در جامعه پررنگ می شود، مباحث دیگر کمابیش از دید عامه مخفی می شوند.
هر چه آن اولی قوی تر باشد یا حضوری قدرتمندتر پیدا کند، این دومی، بیشتر و زودتر کمرنگ می شود.
ساعت حدود 7 و 15 دقیقه صبح جمعه، در صف نانوایی ماشینی ایستاده بودم.
هنوز پخت نان شروع نشده بود.
نانوا، کمی آن طرف تر در میانه ی مغازه روی صندلی نشسته بود تا نقاله گرم شود.
تعداد مصادیق الگوی رفتاری که در آمد و شدهای روزمره و در معابر عمومی می بینیم و به شکل گسترده ای در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم هم خودشان را نشان می دهند، خیلی زیاد است.
ولی این آخرین پستی است که به این مبحث اختصاص می دهم و دست کم تا مدتها بعد، از این الگوها نخواهم نوشت.
نامی که برای این مدل رفتاری به نظرم رسیده این است: دور زدن دیگران.
یک نتیجه ی دیگر از کنجکاوی در رفتارها و الگوهای رفتاری آدم ها :
اول اقدام، بعد امکان سنجی.
نتیجه ی فضولی ها و کنجکاوی های من در مرور پیوسته ی رفتار آدمهای اطراف این است:
اول این که، رفتارهای فردی و اجتماعی هر کس شبیه خودش است و بعد، هر کس هر الگوی رفتاری که دارد در همه ی زمان ها و مکان ها و موقعیت ها همان رفتار را بروز می دهد و شاید درست تر این است که بگویم الگوی یکنواختی برای رفتارهای هر شخص می توان پیدا کرد و فرقی هم ندارد که در رانندگی باشد یا پیاده روی یا بالا رفتن از پله برقی یا ...