روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

یادداشت های مدیریت و بازاریابی و فروش

روزنوشته های علیرضا داداشی

فارغ التحصیل دکترای مدیریت بازرگانی (بازاریابی) از دانشگاه آزاد اسلامی هستم.

از اول مهر 1395 وبلاگ نویسی می کنم؛ این وبلاگ را تیر 1396 راه اندازی کرده ام.

از مدیریت می نویسم و بازاریابی و فروش. موضوعات دیگر را هم از دید مدیریت تحلیل می کنم.

نظرات دوستانم نواقص مرا برطرف خواهند کرد.

آخرین نظرات

۳۶ مطلب با موضوع «یادداشت های مدیریتی :: مدیریت منابع انسانی» ثبت شده است

سرباز فداکار نخواستنی

دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۰ ب.ظ

در دوران سربازی ما اصطلاحی بسیار باب بود: «شانس خدمتی».

 

بعضی آدمها، مرام شان مرام درستی است ولی در جای مناسب خودشان قرار نمی گیرند.

گرفتار آدمهایی می شوند که آنها را به درستی درک نمی کنند و قدر آنها و  آن چه انجام می دهند را نمی فهمند.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۰
علیرضا داداشی

مامور و معذور، مامور و مسئول

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۵۱ ق.ظ

مدتی است فکرم مشغول این موضوع است:

رفتارهایی که از آدمها می بینیم که اگر ضرورت برنامه ای یا حرفه ای شان نبود، شاید انجامش نمی دادند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۵۱
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: وجدان آسوده

دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۸، ۰۴:۰۲ ب.ظ

چند سال پیش همکاری داشتم که از شرایط کاری اش ناراضی بود.

 

وقتی بعد از مدتها تلاش و پیگیری، توانست رضایت مدیران را جلب کند و با انتقالش به بخش دیگری از سازمان موافقت شد، انتظار داشتیم آنچه را در اختیار دارد به دیگران منتقل کند تا  بعد از رفتنش کارهای آن واحد سازمان معطل نماند.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۸ ، ۱۶:۰۲
علیرضا داداشی

شعله ی کناری اجاق گاز

سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۵:۲۷ ب.ظ

امروز صبح شعله ی زیر کتری را روشن کردم تا قبل از بیدار شدن بقیه، بساط چای و صبحانه را ردیف کنم.

دیدم چند تکه ظرف از دیشب در ظرفشویی مانده، گفتم یک آبی هم به این چند تکه بزنم که یعنی حواسم به همسر هست.

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۱۷:۲۷
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: فراموش می شوی

دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۵ ق.ظ

سنش بالاتر از بقیه آدمهای مجموعه بود؛ در شِرُف بازنشستگی.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۷ تیر ۹۸ ، ۰۹:۵۵
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: تعمیرکار حرفه ای

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۳۶ ب.ظ

یک عده بودیم که همگی با مدرک دانشگاهی و سابقه ی کاری مرتبط وارد سازمانی شده بودیم که خیلی سال بود استخدام گروهی نداشت و از طرفی دیگر هم مدارک تحصیلی کارکنان ِ پیش از ما، اغلب غیر دانشگاهی بود.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۶
علیرضا داداشی

خاطرات سازمانی من: شهریار

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۰۸ ب.ظ

تعداد کارکنان شرکت زیاد نبود.

ما چهار پنج نفر بودیم که روزها با مدیر عامل سوار اتومبیل شخصی اش می شدیم، می رفتیم  در خیابان ها و کوچه های اطراف شرکت در میدان آرژانتین بروشور پخش می کردیم تا مردم با شرکت آشنا شوند.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۰۸
علیرضا داداشی